-
زندگی آینه ی خوش بیاری ها
سهشنبه 22 آبان 1403 06:02
خدایا خوب فهمیده ام که خواستن از قمار زیباییست. او می برد که بیشترین را بخواهد، آن هم با بیشترین امید.
-
گاهی آسمان موسیقی می نوازد
سهشنبه 22 آبان 1403 06:01
و چه نیکبختی ناوصفیست که جزیی از درختم. من نیز آسمانم . من نیز آبی فیروزه ی خراسان. من نیز بوی خاک دستکند پای درخت نارنج. من نیز برگ زرین پاییز. من نیز همآهنگی شاد و سادهگوی محلی شمالی. من نیز جهانم .
-
ما چند نفر
سهشنبه 22 آبان 1403 05:56
خیابانی که میرسد به مزرعه ی کوچک ریحان و جعفری. کافه میلانو و ماسالا و جمع کوچک ما
-
دندانپزشکی
دوشنبه 21 آبان 1403 06:03
امروز با زارا دندانپزشکی بودیم. ارتودنسی کردیم. همیشه اون یه دونه دوندون سمت راست صورتش جوری آزارم میداد. انگار که زارا حقش خیلی بیش از این ها باشه. وحدت رو شکر برای امروز. مجتبی زنگ زد. کلی خوشحال بود و خوشبین. و من همه چیز رو به خدا سپردم. میدونم آوازهای خوشی رو خواهیم خواند.
-
وبلاگنویسی
یکشنبه 20 آبان 1403 06:05
از شبکه های اجتماعی متنفرم . همیشه عاشق وبلاگنویسی بودم. یا کسی اطرافت نیست ، یا ادمهایی تو رو میخونن که حس خوبی ازت میگیرن. خوبی وبلاگ اینه که به زور محتوای تو رو به خوردِ کسی نمیدن.
-
امید
شنبه 14 مهر 1403 10:17
تمام جامدادی مدرسه را گشتم. نبود. حتی جاپای مدادهای رنگی تم گم شده بودند. تو امیدم رو ندیدی !؟
-
پاییز
سهشنبه 10 مهر 1403 15:03
دلم برای پاییزم تنگ میشود. برای تنهاییهایش حوالی غروبها
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 شهریور 1403 13:53
مادر گفت که بخاطر آتیش گرفتن یه کپسول گاز توی گاراژ ضایعاتیش سوخته. الان بیمارستانه. زیاد حال خوشی نداره. دارم فکر میکنم که حتی زندگی و جهان هم به ستمدیده ، ستمگری بیشتری داره.
-
میانهی اخرین تاریکی
جمعه 2 شهریور 1403 16:02
حس میکنم میانهی آخرین تاریکی رو به روشنایی ایستاده ام. میدانم کمی پس از این، بالا آمدن خورشید خانم خواهد بود. با ابروهای بهم پیوسته. با سرمهی سیاه چشمهایش . و روز آغاز خواهد شد. تا پایان گیتی. امید خنکای پاییز است بر تابستان گرم تلاش . امید ریشه زده، کمی ساقه کرده و من چون دانه ی انبه به گلدانی کوچک کاشتهام. به...
-
تابستان کمی مهربان تر شده
جمعه 2 شهریور 1403 15:56
شهریور است. تازه آغازش است. سنجاقکها را چند روز پیش دیدم. امروز هوا قدری خنک تر بود. بیرون رفتیم. سایهی درخت زبانگنجشک باغ جنت نشستیم و جای چای را خالی دیدیم. پسر دوچرخهاش را راند و دختر طناب بازیاش را هی پُز داد. کمی دارد شبیه پاییز می شود. پاییز دوست داشتنی من.
-
مرداد
یکشنبه 7 مرداد 1403 17:38
هفت روز از مرداد گذشته است. صفحه موبایل تاریک و تم و لباسش را هم تاریکتر. حال خوبی دارم. مجتبی تماس گرفته. علی امیدها دارد. و دلم پر از بی امیدی ست.
-
هر کسی باید بداند که تمام جهانش خودش است
جمعه 22 تیر 1403 08:00
آدم ها موجودات خاصی هستند. جز خاک گور چیزی نمیتونه طمع چشمهاشون رو سیر کنه. آدم ها وجود و شرافت خودشون رو به راحتی به داد و ستد میذارن. به قولی اگه بتونن تو رو میخرن و اگه نه، تو رو میفروشن. همیشه فکر میکردم هر چیزی میتونه ساختگی باشه و هر رفتاری هم میتونه ریاکارانه باشه جز عشق مادری . همیشه امیدم این بود که آخرین...
-
نقطه سر خط
یکشنبه 3 تیر 1403 07:30
بچه ها رو دیروز دادن زندان. هنوز نتونستم پرونده رو از دادگاه به دادسرا عودت بدیم . دستور توقیف زمین صادر یا اجرایی نشده . پسر میگه آزمون سمپادش خیلی سخت بوده و شاید قبول نشه. مهلت ثبت نام مدارس نمونه دولتی گذشته . داستان شبان هنوز مشخص نیست . باز دارم هنوز راه اشتباه تمام این ۳۸ سال رو میرم. اصلا از خودم راضی نیستم.
-
پسر و آزمون هایش
شنبه 2 تیر 1403 07:14
دو روز پیش ساعت ۱:۳۰ صبح پسر آزمون سمپاد رو داد. بهش گفتم که هیچ آزمونی تضمینی برا سعادت و رشد نیست. گفتم که دغدغهی اصلی ش این باشه که پی دلخوشی های کوچیک زندگیش باشه. حرفای دهن پر کن و مدارس نمونه و همه ی اینا بدون حال خوش دل آدمی هیچ وقت نمی تونه حس زنده بودن رو به آدم یاد بده. آدم بایست خودش از نفس کشیدنش به شوق...
-
تابستان مبارک :)
شنبه 2 تیر 1403 07:08
خدایا تابستان امسال را مبارکترم کن. گرمای آن را رام، هوایش را دلپذیر و برکتش را جاری کن. خدایا خبرهای خوب زندگی را میدانم نگاشتهای . با شوق منتظرم. تیر ماه تو تهنیت.
-
و کپر سایه بان تابستانه ی ما
چهارشنبه 23 خرداد 1403 06:36
بعضی چیزها را نمی شود انکار کرد. مثل طعم هندوانههایی که از مزرعه میچیدیم.در خنکای کپر چوبی مزرعه می نشستیم و گویی شیرینترین حس جهان میان تمام وجودمان جاری بود. تابستان پر بود از بوی گلهای ریز و بنفش شبدر،تنهایی،کتاب، آب قنات قدیمی روستا و زمین های شالی. اعتقاد دارم زندگی نقاشی ذهن آدمی ست و تابستان و کودکی و آن بوم...
-
آرامش خردادی
دوشنبه 21 خرداد 1403 15:07
داشتم دنبال اکانت پرمیوم یوتیوب بودم که متوجه شدم با همین اکانت هم یوتیوب و هم یوتیوب موزیک کاملا باز میشه. دیروز اکانت رو خریدم و کلی از موزیک ها دارم لذت میبرم. یوتیوب رو هم که همیشه مشتری پای ثابتش بودم. ابزارهای زندگی چقدر می تونن آرامش هدیه بدند.
-
امید نور سحرگاهی ست
شنبه 19 خرداد 1403 07:02
امید مثل پیام کاشته شد کنار علمک گاز مغازه ست. باید صبور بود و خوش بین . خدا به این ایمان همراه با خوش بینی نتیجه میبخشد. و قبل از اینکه بدهند باید شاکر باشیم .
-
جمعه و تمام کودکی تاریکم
جمعه 18 خرداد 1403 17:48
عصر جمعه است. همانی که تمام سالهای کودکی را بیزارش بودم. اما دوست دارم صلح باشم . توپ را برداشته و کودکانه شادی بچینم میان دویدن های عصر خرداد.
-
به وقت دوباره زیستن
چهارشنبه 16 خرداد 1403 07:05
صبح است. میانه ی پارک با برکت روی میز سیمانی پینگ پونگ نشسته و موسیقی بیکلام بر گوش سعی دارم تا زیباییهای بیشتری را از زندگی بچینم . خب تر روز چیزهایی هست که آدمی را کلافه کند. استارت دنا اذیت میکند، ساعت کاری تغییر کرده و لینوکس رو باز تغییر دادم. پسر از کلاس و آزمون خسته س و دستگاه خانهی پدر خوب کار نمیکند. اما...
-
من و کتابها
یکشنبه 13 خرداد 1403 07:43
و کتاب ها آرامش کودکانه را به ابدیت رنگ میزنن. هر آنچه باید باشد آنجاست. میان دل تجسمگر آدمی ، و فقط کافیست که بخوانیاش . پیش از آنکه بخوانی اجابت میکند. اینروزها چهار اثرِ خانم اسکاوِل شین رو لذت میبرم.
-
باغچه ی امید
شنبه 12 خرداد 1403 07:41
دیروز باغچه بودیم. یکی از دوستان بی معرفتی کرده بود و لوله های اصلی آبیاری قطره ای رو با رد شدن ماشینش به فاک داده بود. مجبور شدیم با لوله های باغ همسایه آبیاری کنیم. تا ظهر زیر آفتاب سوختیم . خدا رو شکر درختها عالی شدن بودن. چقدر سختی کشیدیم تا این شد. الان دیگه میشه باغ صداش کرد. پر از امید. پر از سکوت. پر از اصل...
-
اعجاز یا اعجاب زیستن
شنبه 12 خرداد 1403 07:37
من بدان که پیش روی من است با اعجاب مینگرم. و چه دلنشین است زندگی در پناه جهان ، اینکه ایمان داشته باشم تمام هستی آنِ من است. و اینگونه مرگ نیز نقاشی هفت رنگ پرهای مرغ زنبورخوار است.
-
تربیت خود
پنجشنبه 10 خرداد 1403 19:04
بیرونم. با بچه های اداره هستم و همه از هر دری و از هر دردی میگن. ساکتم. یه گوشه ایستادم و فقط دارم گوش میدم . خوب میدونم هیچ حرفی توی هیچ جمعی فایده ای نداره. و چقدر آرومم وقت سکوت .
-
عشقی به نام خرداد
پنجشنبه 10 خرداد 1403 07:09
خرداد رفیق روزهای خوش من ، با گرمای گندم پزونش داره به نیمه میرسه. همیشه برام دوست داشتنی بود. خرداد دوست تنهایی های من بوده و هست. من و خرداد و صحرا و کتاب . چقدر ذوق داره که چنین مونسی همیشه هست و چه سعادتی که هنوز همون شوق کودکانه رو بهش دارم، گویی همین امروز میخام آخرین امتحان سال رو بدم و کتاب رو کناری گذاشته و...
-
خواسته های زندگی
سهشنبه 8 خرداد 1403 17:43
درگیری من با پشه های گلدون همچنان ادامه داره. دارم سم های مختلف رو آزمایش میکنم. امروز ظهر از پسر خواستم تا بره و از ماشین پیچ گوشتی ۴ سو بیاره. رفته و آخرش فازمتر دوسو آورد. کمی دلم گرفت. درست یا اشتباه این حس بد رو نمی دونم. شاید من عجولم و فرصت کافی به هر کسی نمی دوم. اما دلگیر شدم که چرا با وجودی که خودم از همون...
-
سکوت طلاست
دوشنبه 7 خرداد 1403 15:24
دارم فایل صوتی چهار اثرِ فلورانس اسکاول شین رو گوش میدم. آرامش و امید خاصی به آدم میده. خدا رو شکر چندان از مسیر معرفی شده در کتاب دور نبودم.متن ساده و روان کتاب به دل آدم میشینه و کامل مشخصه که نویسنده دلسوزانه میخاد یه جورایی تجارب و آورده های خودش رو به مخاطب نیز بفهمونه. و چه جالب از سکوت گفته بود. به نظرم یکی از...
-
همه چیز از آن خداست ، حتی خرداد
یکشنبه 6 خرداد 1403 06:09
ماشین رو بردیم کارواش. نزدیک غروب بود. گفتن نوبت شما نمیشه.بدون اینکه واکنش بدی به این نشدن نشون بدم خیلی آروم تا انتهای محوطه کارواش رفتم و دور زدم که برگردم. کارگر پیری که از اتباع افغان بود روبروم ایستاد و گفت خودم می شورمش. پسرم هم کنارم بود. روی صندلی جلو و کتاب قطور روضه الصفا در دست . تازه از کتابخونه برگشته...
-
دیدن گل های بابونه
شنبه 29 اردیبهشت 1403 23:02
و خدا همیشه جای درستی است. من باید بیدار باشم.
-
آخرین ترنم های اردیبهشت
جمعه 28 اردیبهشت 1403 07:14
بارانی است هوا. اردیبهشت ما امسال پیامبر زیبایی شده و شیراز، طنازتر از هر زمان عشوه میفروشد. خنکای اول صبح و نم باران و لطافت هوا و آیه ی امید. همه گویی زندگی را الفبا شده اند.