خدایا برای آرامشی که هر روز توی زندگیم جاری میکنی شُکر.
برای صبوری های لذیذی که همه جای زندگی دارند خودشون رو نشون میدن شُکر .
خدایا برای فرشتهی عشق شُکر .
خدایا چه بزرگی و اطمینانی دل آدمی را حاصل ، وقتی که تنها تویی و تویی و تویی .
با بودن تو ، با سپردن به تو ، تمام نداشتههایم هست میشوند و لذیذ . خدایا با تو ، دلم چون برکهای پُر از حیات، جاریست از عشق .
خدایا ریرای تنهایی های خودم را شُکر تَر. بودنش ، درکش و عاشقانه زیستنش را شُکر .
خدایا ابدیت را از تو خواهانم.
سعادتِ یقین را .
اینکه تمام ریرا تو باشی و تمام تو عشق شود . اینکه تمام جهان پُر باشد از زندگی .
خدایا دلم را گفتهام که هر آن، شاکر تمام نازی باشد که ارزانیام داری .
بزرگی و پناهِ و امنیتت را سپاس .
خدایا میان غبارهای ناامیدیِ زندگی ، بارانِ نشاطم آرزوست .
کمی صبر و اندکی از خودت تمام دلم را کافیست.
اینروزا هوای گرم تابستان با باران و شرجی کمی کودکی هام رو یادم میاره. دیروز عصر زیر باران خیس شدم. موهام مخصوصا . اما دلتنگ پدر نشدم.
پدر دیروز رفته بود خونه ی میترا. کلی گریه کرده بود. برای اولین بار . میترا خیلی تعجب کرده بود.