بیشتر وقت ها از تنهایی های خودم خجالت می کشم.هنوز مانده تا یاد بگیرم نیمی هم انسانم.
پی نوشت:
- مادر بانو هم رفت.یعنی بیشتر فکر میکنم خدای لعنتی این روزهای من بردش.اما کاش آرامتر می برد.کاش لازم نمی شد با سیلی یک دستگاه مینی بوس پرتش کنه میان آسفالت غریب وسط شهر.کاش لازم نمی شد جان کندش و ذره ذره رفتنش رو من ببینم.خدای این روزهای من عجب سر لج افتاده.فقط بازی هاش بیش از حد شهرستانی است.
- دیروز افسر راهنمایی که برای کارشناسی اومده بود سروان بود.یعنی چهار تا ستاره روی هر کدوم از اون شونه های عزیزش چسبانده بود.افسر راهنمایی وقتی اومد زیادی می خندید.سایر همکار هاش رو هم دید هی بیشتر خندید.حتی با یکی از همکارهاش که انگار بیشتر باهاش حال می کرد رفت و همان جایی که تصادف شروع شده بود شروع کرد به خندیدن.انگار نه اینکه یه مادر اینجا فوت شده.نه اینکه ضربه مغزی شده.نه اینکه دختر معلولش بالای سرش داره زار گریه می کنه.اما افسر راهنمایی ما فقط می خندید و از کارشناسی خوبش لذت می برد.اونقدر خندید که دیگه تاب نیاوردم و گفتم: ک...رم توی این نیروی انتظامی که این درجه ها رو به تو داده.
- انسانهای بی وجودی شدیم.دیگه جز خوشی خودمون هیچ دردی رو نمیبینیم.
به همه ی این سالهای عمرت،
به اون اسمی که توی شناسنامه ت خورده،
به وجدانت قسم که بدون پسته هم میشه نوروز داشت.
پی نوشت:
- به احترام نفس نوروز و نفی شکم پرستی خودمون و پول پرستی و شکم گندگی یه عده ی دیگه،لطفا امسال پسته نگیرید.
نمیمیرید به خدا.من تجربه اش رو داشتم و نمردم تا الان.
نمیدانم ایراد کار کجاست؟
شاید تنگ پوشی پورن وار تو،شاید کج فهمی من از آدمیت!
شاید معنای بد آزادیست که عقده امان را می گشاید و بیشتر آبرویمان را.
اما نه،اینها همه اش بهانه هاییست که وجدان نداشته ام می تراشد.خوب میدانم ایراد از همینجاست،از همین دل نداشته ام که یادش رفته "همه ی دختران زمین فرشته اند".
از چشم هایم،از همین دو چشمی که کم کم دارد می میراند گریه های پاکی اش را.از سوهایی که همه اش بیراهه اند.
و تو که زن نامیده شدی.انسانی چون من.و من ماندم و تفسیرهای لذت،من ماندم عروسک های پشت ویترین.حالاهاست که خوب که نگاه می کنم میبینم یادم رفته همه چیز را،یادم رفته سرشت تو هم روزی همان لجنی بود که من را برداشتند و هی شروع کردم به پارتیشن بندی رابطه ها.
الان دیگر همه چیز را س.ک.س میبینند و لذت و شاید می بینم.
باز من ماندم و تو که زن نامیدنت.تو و آن جوراب پوشی های مرموزت.من ماندم و کثافتی که دیدم را خراب کرد.من رفتم و رفتم و رفتم.دیگر شاید "مرد" چیز بزرگی باشد برایم.شاید خیلی خیلی بزرگ باشد برایم.
تو شدی زن،همانی که خیلی جاها را نصفه ای.و من پر شدم از کثافت های حیوانی.
و اینجایم تا بگویم ببخش مرا.
ببخش که خیلی وقتها این بی فرهنگی من است که باسن تو را زودتر از چشم هایت میبیند،
ببخش که خیلی وقتها ویترین کنج اداره را پر میکنی تا لیست کارمندان را،
ببخش که شعور و انسانیت من تا کفش های پاشنه بلند تو بیشتر قد نمی دهد اینروزها،
ببخش که همه اش شده ام همان لجنی که بودم،
ببخش که یادم رفته تن پوش تو روزی پوستت بود و حرمت نگاههای یک "مرد"،
ببخش مرا ...
شاید روزی افتخارم این باشد که بوی آدمیتم می آید.
بالاخره محمودجان تونست یه تعریف نو توی اقتصاد بیاره.
پ.ن:اینجا صف مرغ.من نفر 263.
پ.ن2:راسی یه مدت میشه که دنبال یه خواننده مرد می گردم که ابرو نازک نکرده باشه...
سلام
به خاطر ارج نهادن به دل هایی که زمانی یکی شدن
و یاد آوری اینکه ماها هم گاهی که آدم می شویم دنیایی را می آفرینیم
یک گروه از سرودهای انقلابی را براتون گذاشتم.
پیاده (دانلود) کنین ضرری نداره.
یه عالمه انسانیت رو باز یادمون میندازه.
پیشاپیش دهه ی فجرتان نیز گرامی باد.
سرودهای انقلابی
-------------------
الله الله(ایران ایران ایران،رگبار مسلسل ها)
الله اکبر
امریکا امریکا
بسیج
به لاله ی در خون خفته
بوی گل سوسن و یاسمن آید
بهاران خجسته باد
شهید
سرود ملی جمهوری اسلامی ایران
همگی توی یه فایل فشرده (ZIP)قرار داده شدن.
پیاده کنید(دانلود):حجم MB 3.8