یه دنیا مهربانی، صمیمیت و دعای خیر
تقدیم به همه ی کسانی که تا ابد توی اطاق کوچولوی دل من جاری اند،می پرند، می گریند
و خیلی وقت ها می خندند.
تقدیم به آنانی که آفریدند عزت نفسم راو کشتند غرور کاذبم را.
تقدیم به کسانی که میرن و معتاد میشن.
تقدیم به کسانی که داغدار میدان میشن(به دل نگیرن، هنوز اول عشقه، سفر دنباله داره).
تقدیم به کسانی که نمی دونم چرا چهارشنبه ها قات می زنن.
تقدیم به کسانی که اندر عجبم که چرا تا حالا سرطان پوست نگرفتن.
تقدیم به کسانی که شاید می خوان مهندس صنایع بشن.
تقدیم به کسانی که ( راستی بچه ها این پسره پول ما رو نداد؟)
کسانی که زندگی کردن را می آموزند، کسانی که عزیزترین برادرانم خواهند ماند،
کسانی که سفید سفید سفیدن هر چند که در ظاهر . . .(در ضمن فوتبالشون هم عالیه).
کسانی که فقط دوست دارن سمبوسه بخورن نه کار دیگر و اصلا هم تو بعضی فکرها نیستن.
کسانی که سقراط را منطق آموخته اند و حنجره هایی دارند از طلای ناب.
و تقدیم به یه آدم یه کم خوب، تقدیم به علی آقا که می خواد مهندسه ی کامپیوتر بشه.
تقدیم به کسی که کارت tv رو خیلی خوب و با استفاده از تجربه های قبلی خودش بلده نصب کنه.
و باز تقدیم به کسانی که من نمی دونم چرا وقتی تلفن زنگ می زنه، در رو باز می کنن!
کسانی که چرا این قدر به دماغ (ببخشید بینی ) قلمی خود افتخار می کنن.
کسانی که از یک هفته قبل موز می خورن!!! (راستی بچه ها این پسره پول ما رو نداد؟).
کسانی که زیاد می فهمن و کاش که نمیفهمیدن. کاش نمی دانستند مگنا ارزانتر از مور است.
کسانی که موذن مسلمین و مراقبان لامپ های مردم اند.
کسانی که اونقدر پاک اند که نمی گذارن منی که دزدم رم (نوعی حافظه ی سریع) کش برم.
کسانی که من آخرشم نفهمیدم چه جوری مخ طرف رو زده بودن که به موبایلشون زنگ
می زنه و 45 دقیقه حرف می زنن.
تقدیم به کسانی که نظم را در جامعه ی دانشجویی نهادینه کردن!!
میدانید کاش بهشتمان نیز این گونه بود . . .
و تنها ممنون از همه چیزتون که جز خوبی چیزی نبوده.
سپاس، هم اطاقی ها. . .
سهشنبه 6 آذر 1386 ساعت 11:33