گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

خودم

دلم اندازه ی تمام نداشته هام گرفته.اندازه ی همه ی زمان هایی که وجدان نداشته م خوابه.اندازه تمام چشم هایی که فکر میکنن امیدشون منم.اندازه رویاهای بچه گیم.اندازه ی عاشقی های دبستانه.اندازه ی تمام اون کلاغ هایی که بوی پاییز برام داشتن.اندازه تمام زنبورهای دیوار باغ فرج.اندازه تمام نمازهای نخونده.اندازه تمام کارهای نکرده.

دلم گرفته.تنگ شده.تنگ شده برا اون شب های گلیمی.برا اون صداقت عاشقانه.برا حرفهای بچه گانه ش با خدا.
دلم کمی تنهایی پاک میخاد.
کجایی پس خدا…