با دیدن عدد روبروی transfer rate تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
بیشترین چیز آدما که اذیت میکنه اینه که راس جلوت وا می ایستن و با اون پوزخند مسخره شون میگن:"خیلی مخلصیم".
راس وا می ایستن و فکر میکنن که تو هم همون پخمه ای هستی که نیم ساعت پیش تیغش زدن.
حاضرم سالها نخوابم،تا با صدای گریه ای بیدار نشوم.
قبل تر ها چقدر صاف بودم.دقیق مثل اون . . .
و خدا "من" را آفرید تا هر شاسکولی به آن بخندد.
پ.ن:شاید به جای "کوتاه نوشت"،باید نوشت "تلخ نوشت"
پ.ن2:"من" شاید خیلی بیشتر از این باشه که من بخوام خودم رو با اون صدا بزنم.
"من" شاید اون مردی باشه که برا عزت و شرف میره پی یه لقمه نون.
"من" می تونه مهندسی باشه که هنوز یاد نگرفته دروغ بگه و آدم بفروشه.
"من" بلد نیس برا آدما فیلم بیاد و هی چاپلوسی کنه.
"من" نمی تونه خیلی چیزا رو پله کنه.چیزایی مثل آدم هایی مثل خودش.
"من" هیچی نداره جز وجود خودش.
"من" بلد نیست التماس کنه.اون حرمت همه ی وجود ها رو حفظ ِ.
و به گمانم برا همین چیزاس که فقط شاسکول ها بهش می خندن.
بعضی وقتا تنهایی بزرگترین خوشخبتی س.
هی دعوا س و کفر و یادآوری نون خور بودن.
پ.ن:کاش این شب تموم نمی شد!
شاید حکایت اون دیواره ست،این داستان پرش هایی که همه دارن با این دل ما!
پ.ن:کسی پارتی نداره برا نفس کشیدن؟
امروز یکی از دوستان قدیمی با عینک دودیش و ماشینش سیخ زد ترمز و سوارم کرد.
موقع پیاده شدن با خنده گفت:این همه درس خوندی چیزی هم شد؟راضی ای؟
منم فقط گفتم: راضی ام.
پ.ن:شما روزی چندتا دروغ اینجوری میگید؟