گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

پدر و گلوی پر دردش

پدر امشب حال نداشت.مریض بود.میگفت گلوش درد میکنه.بیچاره پدر!هروقت که مریض میشه از همه چیز می ترسه.بیشتر از همیشه دلتنگ میشه و حس میکنه که خیلی تنهاست.

پدر فکر میکنه من این چیزا رو نمیدونم!!

شبی  ازش می پرسم که تب داری  ؟ و اونم دستش رو دراز میکنه تا خودم ببینم. تب نداشت.


پی نوشت:

- موسیقی امشب رو یکی از دوستان جان برام فرستاده بود.

- آهنگ بولمادوم با صدای احمد محمدی

- برای دانلود [ اینجا] را کلیک کنید.

آهای عالیجناب عشق

امشب اتفاقی شروع کردم به خوندن بخش هایی از وبلاگ.درست شده یه زخمی که همیشه میمونه.همه چیزش شده همون آهنگ عالیجناب عشق.

منو دیوونه میخاد. . .

"

آهای عالیجناب عشق
فرشته ی عذاب عشق
حریفِ تو نمیشه، این قلبِ بی صاحب عشق
منو دیوونه می خوای
تو این جوری خوشی، عشق
ولی بازم دمت گرم! چه زیبا می کُشی، عشق

"



پی نوشت:

- در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد .:صادق_هدایت

- چه زیبا می کُشی عِشق!

- من و ماشین کوچولو و این موزیک و تکرار و تکرار و تکرار...

- برای دانلود [ اینجا] را کلیک کنید.


سرزمین من


دریافت فایل