گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

پسر و آزمون هایش

دو روز پیش ساعت ۱:۳۰ صبح پسر آزمون سمپاد رو داد. بهش گفتم که هیچ آزمونی تضمینی برا سعادت و رشد نیست. گفتم که دغدغه‌ی اصلی ش این باشه که پی دلخوشی های کوچیک زندگی‌ش باشه. حرفای دهن پر کن و مدارس نمونه و همه ی اینا بدون حال خوش دل آدمی هیچ وقت نمی تونه حس زنده بودن رو به آدم یاد بده. آدم بایست خودش از نفس کشیدنش به شوق برسه. دیروز هم صبح جمعه آزمون کانون زبانش بود. عالی شد. میدونم پسر یه تاریخدان خوب و باسواد میشه. دوست دارم حمایتش کنم تا به سمتی بره که حال دلش رو خوب میکنه. برای همین اصلا علاقه ای ندارم که فردا دکتر یا مهندس صداش کنن. این همه مهندس بیکار  که راننده اسنپ شدن. حتی بیش از درآمد دوست دارم یاد بگیره چجوری لبخند بزنه، شادی کنه و بپذیره که ما نیومدیم توی این دنیا تا ریاضت بکشیم.

دیشب بهم میگفت بابا من قدر تو رو خوب میدونم.

و فکر کنم پسر داره توی مسیر دل و علاقه‌ش راه میره.