گاه‌نوشت‌های یک زریر

هر کسی باید بداند که تمام جهانش خودش است

آدم ها موجودات خاصی هستند. جز خاک گور چیزی نمی‌تونه طمع چشم‌هاشون رو سیر کنه. آدم ها وجود و شرافت خودشون رو به راحتی به داد و ستد میذارن. به قولی اگه بتونن تو رو میخرن و اگه نه، تو رو میفروشن. 

همیشه فکر میکردم هر چیزی میتونه ساختگی باشه و هر رفتاری هم میتونه ریاکارانه باشه جز عشق مادری . همیشه امیدم این بود که آخرین پناه هر دلی آغوش عاشقانه ی مادرشِ. یه مادر رو مامن بی‌کسی‌ها تصور میکردم. خدا میدیدم و به گمانم لحظه ی مرگ هم دعای اون آروم تر می‌کرد جان دادن رو. 

اما چه حیف که زندگی ، گشنگی ، اعتیاد و شاید هم نژاد ، روی خیلی چیزا تاثیر میذاره. 

و حالا میدونم هر آدمی در تمام هستی فقط خودش رو داره و خودش .