-
فید و خوراک وبلاگ
یکشنبه 5 فروردین 1403 11:10
داشتم مطالب وبلاگ های دوستان رو از طریق feedly می خوندم که دیدم متاسفانه بلاگ اسکای بعد از اون انقلاب در طراحی خشک و دیکتاتورانه حتی اومده فیدهای RSS رو هم غیرفعال کرده. کمی گوگل کنید به سایت باحال FetchRSS میرسید. با ورژن رایگانش می تونید یه سایت رو بهش بدید و با ابزار گرافیکی می تونید برای هر سایتی فید بسازید. البته...
-
بابونههای حیاط
یکشنبه 5 فروردین 1403 06:32
حیاط خونهی پدری همیشه سرزمین عجایب من بود. یادمه وقتی دبستان بودم یه باغچه داشتم که شده بود تمام زندگی من.هر سال تابستون میشدم کشاورز و سبزیکار. زندگی سخت بود. پدر ذرهای ذوق هنری نداشت و همیشه فقط تمسخر میکرد.اما من حیاط خونه رو دوست داشتم. تمام بخشهای خاکی رو چمنکاری کرده بودم. قالبهای چمن رو از جای دیگه...
-
سادگی همیشه جذابه
شنبه 4 فروردین 1403 02:27
لپتاپ من یه ایراد کارخونهای توی cpu داره. با ویندوز که خیلی اذیت میکرد و کلا هنگ میکرد. روی لینوکس خیلی بهتر بود اما بازم با گنوم هنگی داشت. پوسته رو به xfce تغییر دادم. یه محیط ساده و بسیار روان برای لینوکس. تمام برنامهها رو توی یه منو و به صورت یه جا داره. همهی تنظیمات ظاهری رو هم یکجا آورده و مواردی که زیاد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 فروردین 1403 07:05
دومین روز بهار،اینجا شیراز و هوا آفتابی. گلدون پیچک داره رشد می کنه. برنامهها دارم براش.قراره کل محیط خونه رو باهاش سبزپوش کنم،مثل خونههای توی داستانهای بچهگیهامون. لپتاپ جدید یه مشکل سختافزاری روی cpu داره. راستش همین مشکل مجبورم کرد که لینوکس رو تست کنم و الان هم از پسته گنوم به xfce تغییرش دادم. xfce یه محیط...
-
ماهی کوچک خانهما
چهارشنبه 1 فروردین 1403 09:08
ماهی کوچک خانهی ما سه بهار است که میهمانمان شده. عادت کردهایم به بودنش،به اینکه هر گاه روی جزیرهی کوچک آشپزخانه را نگاه کنیم ببینیم که دلبری میکند برای توجه و احتمالا غذا. بودنش کلی شوق دارد برایم. اینکه میان دوره زمانهی موقتها و یکبار مصرفها،ماهی چند روز عمرهی ما چند سال است که وفادارانه عضوی از این خانه شده....
-
من و ابونتوی دوست داشتنی
جمعه 25 اسفند 1402 07:57
یادمه اولین باری که کامپیوتر خریدم یه ویندوز xp نصب بود. سه روز نگذشت که یه لینوکس دبیان با هزار بدبختی دانلود کردم و نصب کردم. اون موقع ها سال 84 واقعا راه اندازی لینوکس برای سیستم های شخصی کار خیلی سختی بود. حتی به آهنگ ساده هم نمی تونستی پخش کنی. مدتی با دبیان بودم و از بس اذیت شدم باز برگشتم روی ویندوز. سالها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفند 1402 00:32
و اگر شب نبود چیزی میان زندگی من گُم بود. دوستتر میدارم اگر پنجره اتاق تنهاییام باز شود به سبزی برگهای نو درختهایی که هر شب به تماشایشان نشسته ام.چقدر سکوت رو خوب میشه تنفس داشت. خدایا شکر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفند 1402 06:49
برام عجیبه که چرا یه کارای ساده ای رو نمی تونم انجام بدم. چند ماه پیش ۴ کیلو وزنم بالاتر رفته بود.گفتم دیگه شکم پرستی نمی کنم. ماه اول خیلی اذیت شدم و بعدش کمکم دیدم اونقدرها هم سخت نبوده. بعد از اون شروع کردم به پرهیزهای بیشتر. سعی کردم وقت کمتری از خودم تلف کنم. کتاب بخونم. منطقی تر پول خرج کنم و به خودم بیشتر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفند 1402 01:30
بیدارم . شبی مهمان داشتیم. عصری با دوستی صحبت کردم که بیشتر منو مصمم میکند به اینکه چقدر تنهایی امن تر است. همه ی آدم ها چاله های احساسی مختص خودشان را دارند و با هر کسی که بخواهی از حال دلت خبری دهی می بینی زودتر از تو دارد شیون نداشته های باید داشته ی خود را زار میزند. این حجم از خود دوستی آدم ها برایم عجیب است و...
-
اوبونتوی دوست داشتنی و فونت وزیرمتن
سهشنبه 15 اسفند 1402 00:00
راستش اونقدر کارکردن با لینوکس اوبونتو برام جذاب و لذیذ بود که دلم نیومد اینجا چیزی ازش ننویسم. همه چیز بسیار شکیل سر جای خودش. یه سیستم عامل مطمین و امن . آدم با خیال راحت می تونه کاراش رو انجام بده. توی بدترین حالت بازم هنگی نداره. حس میکنم با لپ تاپم دوست تر شدم. و روح صابر راستی کردار در آرامش . ممنونم ازت صابر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفند 1402 16:41
هنوز خیلی مونده تا به این درک برسم که زیستن برای خودم بدون آزار دیگران حق طبیعی منه. اما همیشه سعی داشتم که همه از من راضی باشند و تایید همه رو داشته باشم. امروز دوستم برای بحث و جدل همیشگی زمین هامون تماس گرفت. اداره بودم و نمی تونستم برم. و با وجودی که بیشتر زمانها هر جا می گفت بودم ُاما امروز جوری از آبرو و تنهایی...
-
بهمن زیبا
دوشنبه 30 بهمن 1402 06:42
آخرین روزش است و گویا بهار آرام کنار گوشش نجوا میکند
-
آزمون کارشناسی
شنبه 13 آبان 1402 00:27
امروز آزمون کارشناسی دادگستری داشتم.توی این چند دههی زندگیم فکر میکنم تلاش کردن و از شکست نترسیدن رو خوب یاد گرفته باشم. شاید امروز قبولی رو نیارم، اما میدونم یه روزی زیر همین متن در قالب پینوشت با تاریخ می نویسم که بالاخره پروانه کارشناسی رو گرفتم. اینروزا کار ، مطالعه ، بیداریهای پادگانوار .
-
قربان
پنجشنبه 8 تیر 1402 17:02
همیشه عید های قربان از ساعت 4 صبح بیدار می شدیم. گوسفند ها را بار وانت پیکان می کردیم. آبخوره و جو و علوفه و ساتور و کارد و چاقو و ترازو رو بر میداشتیم و راهی شهر می شدیم. جایی سرگذر رو پیدا میکردیم. با مامورهای شهرداری بحث می کردیم و بالاخره به هر بدبختی بود آماده ی فروش بره و گوسفند قربانی میشیدیم. من تمام اون سال...
-
هاجر
دوشنبه 29 خرداد 1402 16:52
میان تمام آزارهایی که بخاطر سادگی خودم از سایرین می بینم ، ضجه و معلولیت و آزارهای هاجر را چکار کنم خدا؟
-
به بهانه ی امیدهای رفته
سهشنبه 9 خرداد 1402 05:46
زندگی سختی رو از بچه گی داشتم . از دامداری گرفته تا کشاورزی . از بیگاری هایی که برای خانواده داشته ام. تمام دوران راهنمایی رو یادمه فقط چشم انتظار یه عصر جمعه بودم که شاید بتونم خونه باشم که شاید با هم سن هام وقت بگذرونم. غروب جمعه کثیف ترین وقت عمرم بود. از فردا باز صبح تا ظهر مدرسه بود و ظهر و تا شب دامداری و...
-
خرداد و حسادت هایش
جمعه 5 خرداد 1402 06:24
یادمه همیشه خرداد رو دوست داشتم. گرمای خوشمزه ش رو ، حس آخر مدرسه رو ، بوی گندم زارها وصدای کمباین و جیک جیک جوجه گنجشگ هایی که از هر سوراخ دیواری شنیده می شد. عجیب اینه که وقتی بزرگتر میشیم انگاری خیلی چیزا رو گم میکنیم. دل و حواسمون میره پی نگرانی های بیخودی. راهنمایی که بودم وقتی از خدا می خوندم و وقتی به وجود مرگ...
-
گم شدن ها
یکشنبه 24 اردیبهشت 1402 06:23
میان حقارت آدم ها خودم رو گُم میبینم و خیلی وقت ها نمی فهمم کار درست چیه . از خودم و طرز تفکر و رفتارم پشیمون میشم و فکر میکنم که دنیا جای اعتماد و لطف نیست . آرام ترین محل حاشیه های زندگیِ. جایی که کسی حتی خم نمیشه تا پی سکه ی از جیب افتاده ش بگرده . دارم هر روز بیشتر یاد میگیرم اما الان دیگه ۳۸ سالمه . به این اعداد...
-
پسر و اردوی دانش آموزی
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 17:12
پسرک داستان ما توی یک دبستان دولتی ناحیه یک شیراز مشغول با سواد شدن می باشد و دختر نیز . در این میان از ابتدای سال تا به حال مدرسه ی دختر بارها به هر اسم و عنوانی جشن و اردو و مراسمات برپا بود و اما دبستان پسر حتی یک ناسزای ناقابل هم ارزانی وی نداشته اند. اوضاع بر همین منوال گذشت تا اینکه چند روز پیش پسرک با شادمانی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 17:01
امروز یه بک آپ تا سال 2017 روی وردپرس از وبلاگ رو پیدا کردم.رفتم ببینم از نظر قیمتی می صرفه که وبلاگ رو بیارم روی هاست شخصی. قیمت ها واقعا بالا بود. الان ارزش کاری که بلاگ اسکای داره انجام میده رو بیشتر میدونم . توی محیط کار سعی کردم هوشمندتر باشم. از ابزار بیشتر استفاده کنم و ارزش زمان رو بدونم . متوجه شدم طول روز...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اردیبهشت 1402 07:42
یکی از چیزایی که توی وبلاگنویسی من یکیو اذیت میکنه همین عنوان نوشتن برای مطلب هست . آخه مگه ستون روزنامه ست . مثلا من بخوام از حال بدم بگم .که خسته م . که اینروزا دوست دارم هر شب تا سپیده دم ۱۰۰۰ ساعت طول بکشه . که بگم ذهنم پر شده از اعداد و ارقام و حساب کتاب . که دلم لک زده برای یک ساعت سکوت توی کوه، اونم تنهایی ....
-
دامین آی آر
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402 22:28
و بالاخره دامین 1zarir.ir ثبت شد. یاد روزایی افتادم که بیشتر وقتم توی همین وبلاگ بود. خیلی چیزا رو از همین جا شروع کردم و یادگرفتم. از طراحی قالب شروع کردم و نهایت رفتم سمت طراحی وب و کدنویسی با PHP و این شد شروع ماجرای کار پیدا کردن. چقدر وقتی توی یه چیزی عشق باشه به زندگی آدم برکت میده. و برا هیمن بعد از این همه سال...
-
اوبونتو
دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 02:15
اینجا لینوکس و من در حال نوشتن اولین پست با اوبونتوی 22.04 . گرافیک کلی سیستم عامل خیلی خیلی بهتر از قبل شده. چیزی اصلا از ویندوز کم نداره که هیچ؛به نظر من خیلی شیک تر و سرتر هم هست. با لپ تاپ من بدون ذره ای هنگی و خیلی نرم تر از ویندوز داره جواب میده. برم برای لالا . کانفیگ و نصب اپ هم بمونه برای فردا.
-
دامین و لینوکس
یکشنبه 10 اردیبهشت 1402 20:16
دامین آی آر رو سفارش دادم اما گویا دوستان ایرنیک (nic.ir) خیلی عجله ای برای تایید ندارن . الانی هم که دارم این پست رو می نویسم ، اوبونتوی 22 عزیز با حجم ناقابل 4.5 گیگ در حال دانلود هستند تا مرحمت نموده و اجازه دهند بتونیم کنار ویندوز به صورت dual boot داشته باشیم ایشون رو مرورگر کروم رو هم دیدم روی ویندوز هی هر از...
-
شب بیداری
شنبه 9 اردیبهشت 1402 03:09
باید حواسم باشد که نکند تمام آن چه را این سالها در دلم عاشقانه کاشته ام و خدا آنرا هدیه داده است را با غافلی میان بی برنامه گی هایم گم کنم. نکند عطر خدا را میان سینه های بهارنارنج جا بگذارم و پی هوس انجیر باغ همسایه خودم را غرق کنم. خدایا تو مراقبم باش.
-
اتصال دامین
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1402 00:41
هر چی فکر میکنم نمی تونم از اینجا دل بکنم. به زودی دامین آی آر روی وبلاگ ست خواهد شد. کمی قوانین nic تغییر کرده و سعی میکنم بتونم ثبت ناقص چند سال قبل رو کامل کنم.
-
و اردیبهشت عاشقانه می رقصد
دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 22:38
حیاط خانه ی پدر بود و من و بهار نارنج و اردیبهشت . میانه ی سردرگمی بهارانه ، من می ماندم و فردایی که میان غبار کم پولی دیده نمی شد . سالها دویدم ، اندیشیدم و زندگی را با قلم عاشقی سبز کشیدم . حالا باز منم و حیاط پدر و اردیبهشت بی نظیرش . و شکر که هنوز پدرهست . مادر اجاق کنج حیاط را دارد . هنوز بوی چوب سوخته و خاک نم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 فروردین 1402 06:29
دیشب دیر خوابیدم . ساعت ها امسال ثابت سرجاشون مونده . این دستور دولت برای امساله و فکر کنم مجبور بشن که زمان شروع کار رو زودتر آغاز کنن. دراز کشیدم روی مبل روبروی تلویزیون ، کمی با ایمیل outlook ور رفتم و الان این ۱۰ دقیقه زمان رو گفتم اینجا بنویسم . چند روزی میشه که متوجه میشم یه چیزی که نباید باشه توی تصمیم گیری هام...
-
من و بلاگ اسکای
چهارشنبه 30 فروردین 1402 00:26
سالهاست که اینجا می نویسم . همان روزهایی که مشتاقانه تا کافی نت های تُلِ پروست می رفتم . بعدتر ها با اینترنت دایال آپ اونم با خط های تلفن بی سیم ، اونم با مرورگری که مجبور بودم اجازه ندم عکس ها رو لود کنه تا بتونم اینجا رو باز کنم و بنویسم.چه شوقی داشتم . و البته هنوز اینجا رو من عاشقم . روزهای سخت و دلتنگی هام رو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 فروردین 1402 07:15
به شکوفهی بادام سوگند ، چشمهای تو بادامترند