این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
لپتاپ من یه ایراد کارخونهای توی cpu داره. با ویندوز که خیلی اذیت میکرد و کلا هنگ میکرد. روی لینوکس خیلی بهتر بود اما بازم با گنوم هنگی داشت. پوسته رو به xfce تغییر دادم. یه محیط ساده و بسیار روان برای لینوکس. تمام برنامهها رو توی یه منو و به صورت یه جا داره. همهی تنظیمات ظاهری رو هم یکجا آورده و مواردی که زیاد کاربردی نیستن اصلا توی پوستهی بخش گرافیکی، براش برنامهای در نظر گرفته نشده و باید از ترمینال استفاده کرد.در واقع خیلی خلاصه و ساده فقط چیزی که نیاز داری رو بهت میده. و دیگه از هنگ کردن سیستم خبری نیست. چقدر همیشه سادگی بهترین شیوه بوده و ما هدف رو توی پیچیدگی می دونیم. از روابط عاطفی گرفته تا هدفهای مالی و کاری.و متوجه شدم برای انجام خیلی از کارها حتما لازم نیست از ابزار خاصی استفاده کرد.خیلی وقتا یه کبریت کارراه اندازتر از گرونترین فندکه.