گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

تابستان کمی مهربان تر شده

شهریور است. تازه آغازش است. سنجاقک‌ها را چند روز پیش دیدم. امروز هوا قدری خنک تر بود. بیرون رفتیم. سایه‌ی درخت زبان‌گنجشک باغ جنت نشستیم و جای چای را خالی دیدیم. 

پسر دوچرخه‌اش را راند و دختر طناب بازی‌اش را هی پُز داد. 

کمی دارد شبیه پاییز می شود. پاییز دوست داشتنی من.