سلام
من دارم میرم لالا تا پایان ترم پس نگران نباشین همین نزدیکی هام .
(نشونت می دم من میتونم پس خوب چشاتو وا کن ..... )
تا حالا شده یکی بیاد با دفتر شصت برگ آز الکترونیک بزنه تو سرت
هر چی فکر می کنم نمی تونم بفهمم که چرا اینجام. چرا اصلا به قول (ح...) آدمم.
تو فکر میکنی من حالی میبرم وقتی می پرم تو لجن ؟ اما تو خودت خواستی برم . اصلا خودت منو انداختی اونجا .
نمی خوام آبروتو ببرم .خودت بهتر از من می دونی ...
بعدش می آم ومی خوام که یه سرکی هم بیرون بکشم . این وسط یکی رو پیدا میکنم که شاید بتونه منو آدم کنه و باز ...
آخه مگه خودت نمی گی از لجن هم می شه به همه چیز رسید . مگه گناه من چیه که اون رو هم نمی خوای داشته باشم ؟
تو که آدم نیستی تو دیگه چرا حسادت میکنی ؟ شاید فکر میکنی لیاقتشو ندارم .نمیدونم بازم تو بهتر میدونی . . .
ولی میدونی همیشه اولاش هیچکس (چیز) لیاقت هیچ کس (چیز) دیگه ای رو نداره . اینو خودت بهم گفتی .
همون طور که لیاقت تو رو ندارم و شایدم هیچ وقت نداشته باشم .
بازم داره حسادتت میشه میدونم آخه دارم یه نفر دیگه رو با تو مقایسه میکنم . میدونم قیاس بنده با خداش ظلم در حق خداست .
اما مگه تو به من ظلم نمیکنی ؟
خودت که همیشه ضد حال میزنی چشمم که نداری ببینی یه بنده داره کار تو رو میکنه . حالا تو ای خدای من آویزون تو باشم ؟
یا دستای بنده ی تو رو بگیرم . میدونی مهربونی رو از بنده ات یاد بگیر . چی میشه ما با هم دوست باشیم ؟
خیلی وقتها از خیلی از کارام حالم به هم می خوره .آرزو به دل موندم یه بارم که شده تو رو خدای خودم بدونم .
خم شم و سجده کنم از ته دل . میگن خیلی حال میده . اما من فقط شنیدم . نه اینکه نخواستما نه اما ....
میگن هر جا برم زیر آسمون توام و تو همیشه همراهمی پس چرا میشینی و می ذاری هر غلطی که دلم می خواد بکنم ؟
میدونی دیگه از خودمم خسته شدم . میای با هم دوست باشیم .
با تو راحتم ازت نمیترسم (شایدنشه اسمشو ترس گذاشت ) هر چی دلم بخواد بهت میگم . وقتی قات میزنم میگم لعنت به این خدا . ولی من و تو خیلی وقته که ... مگه نه ؟
بعدش آدمات (بنده هات !!!) میآن هر کسی یه تفسیری میکنه . همه میخوان صد و بیست و چهار هزار و یکمین ات باشن .
و باز تو هی چیزی نمیگی و خودت خوب میدونی چی میگم . اما صد و بیست و چهار هزار و یکمین هات فقط بلدن منوبکوبن.
تقصیری هم ندارن . باید یه فرقی بین بنده ات و خودت باشه .
خیلی وقته که به حرفاشون عادت کردم. دیگه به تو لجن موندن دارم عادت میکنم . میخوام تو نذاری . حالا چی میگی
میای با هم دوست باشیم؟
من به دنبال کسی میگردم کـه دلـش جنس شقایق باشه
اهل سرزمین رویاهـــای من مثل من همیشه عاشق باشه
من به دنبال کسی می گردم کــه بــرام تــموم دنیا باشه
تو صداش زمزمه ی رودخونه ها عشق اون قـد یه دریا باشه
نگو همچین کسی پیدا نمیشه چون حقیقت مثل رویا نمیشه
من دارم حس می کنم وجودشو با نفسهام بوی عطر خوبشو
من از جاده های عشق نمی خوام برگردم
آخه دنبال کسی می گردم آخه دنبال کسی می گردم
اگه پیداش کنم هرگز نمی ذارم بره اگه اون بیاد تموم غصه ها رهگذره
واسه پیدا کردنش تا آخر دنیا میرم واسه پیدا کردنش تا پشت قصه ها میرم
توی کوچه های هر شهر و دیار به همه ی پنجره ها سر میزنم
خونـه ی غریـبه ها در مـیزنـم میـرمـو بـه سـیـم آخـر مـیـزنـم
آخه دنبال کسی (...)میگردم
من به دنبال کسی میگردم که با من آشناتر از من باشه
قـد تنهایی و دلخستگی هام قــد آغوش خود من باشه
گرچه کوچه های عشق باریکه راهی دشوار و شبی تاریکه
یه ندایی یه تو قلب من میگه
لحظه ی دیدار ما نزدیکه
آخه دنبال ..... میگردم.
از کجا آمده ای؟
که چنین نمناکی!
زیــر بــاران بــودی
ای خــیـال ابـدی!
بــی تــو مـن تنهایم
تـو چــرا غـمـگـیـنی؟
من اگـر می گریم
تــرس فــردا دارم
تـرس بی تو ماندن
تـو چرا می گریی؟
ای صدای قدمت
نبض دلتنگی من
مـن اگـر دلـتـنـگم
تـو چـرا تـنـهـایـی؟
روبه رویم بنشین
حرف دل با من گو
مـن اگر خاموشم
تـو چـرا دلـتـنگی؟
سایه ات زد فریاد
من برا ی غم تو می گریم
مـن مـســافــر هـسـتـم
آمدم تا بروم
سفرم تا ابدیت جاریست....
ساقیا بار دگر مست می دیوانه سازت گشته ام
در خماری از شرابت با وجودم تار سازت گشته ام
تا بگیری دست این مسکین بی کس در جهان
بار دیگر با وجــودی از شــرر پـر در نمازت گشته ام
در پی یک خانــه ی کوچــک در آن فردوس نــاب
در قنوتی پر ز خواهش از وجود بی نیازت گشته ام
تــا بـیــامــرزی مــــرا در صــبــح روز رســتــخیـز
در شـب تاریـک دنبـال نوای چاره ســازت گشته ام
عشق یعنی ...
من رو به زوالم دم آغاز تویی....