گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

شکر

خداوندا گاهی ها آنقدر بی حواسم که یادم میرود همینجا کنارم نشسته ای و هی دست های ناشکرم رو گرفته ای و فحش های آبدارم را تاب میاوری.

من شرمنده . . .

پی نوشت:

- ممنون که پای امیرحافظ به نول خورد.

نظرات 2 + ارسال نظر
دریا دوشنبه 5 مرداد 1394 ساعت 03:53

خدا حفظشون کنه براتون

شیمیست خط خطی یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 18:04 http://chemist-girl.blog.ir

امیرحافظ پسرتونه؟

بله. :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.