این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
سلام زریر جون منم تا ۴ شنبه پدر میشم ( البته به صورت نمادین) با تیکه امیرحافظانه خیلی حال کردم نامرد سایت عوض میکنی خبر نمیدی؟ خیلی دلم برات تنگ شده یه روز باید بیام ببینمت بهم ایمیل بزن
سلام بچه ماهشهری! اینجوری پدر شدن یه جوریه،به دل نمی نشینه. مگه تو نگفتی که قرار فراموشش کنی؟!! هروقت خاستی بیا این طرفا.قدمت رو چشم ما.
راستی یادم رفت بگم بچه من دختره اسمش هم ” ثنا ” هست
حتی فکرشم نکن که بشه عروست
سلام زریر جون
منم تا ۴ شنبه پدر میشم ( البته به صورت نمادین)
با تیکه امیرحافظانه خیلی حال کردم
نامرد سایت عوض میکنی خبر نمیدی؟
خیلی دلم برات تنگ شده یه روز باید بیام ببینمت
بهم ایمیل بزن
سلام بچه ماهشهری!
اینجوری پدر شدن یه جوریه،به دل نمی نشینه.
مگه تو نگفتی که قرار فراموشش کنی؟!!
هروقت خاستی بیا این طرفا.قدمت رو چشم ما.
پدر هم پدرای قدیمی !!!
خب چبکارش کنم. :)
شیطونی این چیزا رو هم داره.