گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

رفیقی چون خدا

خدایا خوب‌تر که به خودم نگاه میکنم میبینم چقدر ظالمم در حق تو .و چقدر بی انصافم.

خدایا من سال‌های پیش‌تر را برخی زمان‌ها از یاد میبرم. هنگامی که تمام دلخوشی من خنکای غروب تابستان می‌شد و تمام امیدم خیال‌بافی های شبانه روی پشت بام منزل پدری . رو به آسمان بودم. من بودم و تو و ستاره‌هایت . و هی از تو آن همه خواسته داشتم. همیشه پر توقع بودم و هی سر تو غُر میزدم .

چقدر با تو رفاقت‌ها داشتم خدا .

ظاهراً همیشه تنها بودم . از بچه‌گی مرد بودم و باید ایستاده می‌خوابیدم . همواره گلایه داشتم . وقتی که هم سن و سال‌هایم دنبال توپ روانه‌ی کوچه بودند، من باید با حسرت عرق خشکیده‌ی بر پریشانی ام را در آن تابستان های لعنتی را می چشیدم و اما الان می فهمم که چقدر خوشبخت هستم .

خدایا منِ ناشکر، همان رفیق سالهای قبل تو هستم. همانی که با هم دوتایی دراز می‌کشیدیم رو به آسمان و از ابرها رویا می بافتیم . همانی که عاشق بوی شالیزار بودم و تو رقص ساقه‌های برنج را نشانم می‌دادی .

خدایا ببخش که گاهی ها کم فهم می‌شوم .  فراموش‌کار می شوم و یادم می رود رفیق سال‌های دورم هنوزم هست .

خدایا شکر .

ممنونم بابت این همه پاکی که توی زندگی من جاری کردی .

خدایا شب های تابستان را یادت است . من میان ملحفه ی سفید روی آن پشت بام بزرگ !  تنهایی از تو می خواستم لیاقت عشقم دهی .

یادت است که همیشه زن ها برایم غریب بودند . آخر همیشه فقط من بودم و تو . کسی نبود که برایم غریب نباشد .

خدایا الان بعد از آن همه تنهایی که با خودم داشتم  آمده ام که بگویم ممنونم .

ممنونم که دلم را به مهر فرشته‌ای چون ری‌را آرام کرده‌ای. و تو چقدر خوب آغوش ری‌رایم را  مرهم دردهایم ساخته ای .

خدایا با وجود آن همه دعوایی که با هم داشته ایم همیشه حس میکردم که رفیق تمام عمرمی. می دانستم که روزگار را میگویی آنقدر دلم را تیشه زند تا عیاری که تو خواهانی را داشته باشد .

و باز هم ممنونم .

خدایا ، رفیق همیشگی ! بارها شکر برای ری‌را .برای دلش که جانم را فزونی است . برای لب هایش که دیدار را طراوت است . برای چشم هایش که پنجره‌ی رو به امید من است . خدایا چشم های ری‌را دیده ای آیا؟ وای که چقدر بوسیدنی است وقتی پلک هایش را بسته و سرش را گذاشته روی شانه های زریر .

خدایا لیاقتم ده. تمام تلاشم این است که یار باشم برای ری‌رای یاور . مرد باشم برای آن همه زنانگی . پشت باشم برای آن همه پناه خستگی بودن .

و ممنون که اینقدر زیبا عاشقم کردی.

عاشقِ دلی که دنیاست . و چقدر مریمانه زیستن بوی خوبی میدهد . چون عطر تن ری‌را. تو میدانی جانم شده . تمام بودنم بوی مریم میدهد .

ممنونم خدا . ممنونم رفیق .


نظرات 1 + ارسال نظر
ری رااا یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 21:11

:raaaaaasti

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.