گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

زمستانه


و مثل امروزم انگاری دلخوشی‌هایم آن دورتر ها ایستاده اند و هی نشسته اند به تماشایم. هی نشسته اند و منتظر تا ببیند این دل کوچک من زمستانش را چگونه صبح بخیر می‌گوید .

و اندکی دلگیرم و شایدم خسته . خسته از این همه حامی بودن . خسته از ریش‌سفیدی‌هایی که هر روزم باید داشته باشم.

و به قول دوستی شاید تمام این دوندگی‌ها فقط شکر دارد و سپاس خدا .

زمستان را با فال خوب حافظ شروع کردم .با ترانه ی بدرود پاییز .

و خدا را شکر .


نظرات 2 + ارسال نظر
ری رااا دوشنبه 1 دی 1399 ساعت 23:30

دستت طلا

ری رااا دوشنبه 1 دی 1399 ساعت 23:27

ب دستت بوسه میزنم نگارش زر است زریررر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.