این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
سلام
خدا حفظشون کنه براتون انشاالله
نمیدونم چرا رفت و آمدهای وبلاگی دوستان تا این حد کم شده
امروز به اکثر وبلاگا سر زدم. خیلی ها دیگه نمی نویسن . حیفه واقعا. با سروده هایی جدید بروزم. پیروز باشید
ممنون که به وبم سرزدی، شما هم وب قشنگی دارید.
سلام بر داداش
خوبی؟
چه خبرا؟
منتظر اون روزیم که یکم سرم خلوت شه و ...
اولین نفر که میام دیدنش تو هستی :D
خیلی خیلی خوشحال میشم.
سلام
خدا حفظشون کنه براتون انشاالله
نمیدونم چرا رفت و آمدهای وبلاگی دوستان تا این حد کم شده
امروز به اکثر وبلاگا سر زدم. خیلی ها دیگه نمی نویسن . حیفه واقعا. با سروده هایی جدید بروزم. پیروز باشید