امروز صبح زود با یکی از دوستان رفتیم بازار کهنه فروش ها.وسط راه پلیس محترم ما رو نگه داشت.طبق معمول کمربند نبسته بودیم.یارو مدارک و گواهی نامه خواسته.گواهی نامه دوستم بین مدارک ماشینش بود.اما من رانندگی می کردم.آقا پلیسه مرتب داشت به گواهی نامه ی دوستم که هیچ شباهتی به من نداشت نگاه می کرد و می پرسید متولد چه سالی هستم.!!!
خلاصه به خیر گذشت.
برگشتنی هم با دودر کردن یکی از دوستان رفتیم استخر.
آی حالید :)
راسی در مورد استخر هول برتون نداره.در واقع یه حوضچه ی خیلی بزرگ هست که برای آبیاری زمین های کشاورزی استفاده میشه.با دو تا لوله سرد سرد تلمبه.بین دو تا روستا.
بعداً نوشت:
- این املای ما هم مرتب داره گند می زنه به همه چیز :). کلمه ی حوزچه به حوضچه اصلاح گردید.
جمعه 28 تیر 1392 ساعت 21:57
دقیقا همون موقعی که سبزیا گندیده بود!
فکر کنم.
ظهرش تو زنگ زدی و ما استخر بودیم :)
یه سر باید بیای.اینجوری نمیشه ها.
خوبه که دو در کردن هم یاد گرفتی
ما هم از ای استخرا زیاد داریم
خدایی خیلی بیشتر از اون استخرای سوسولی حال میده.
نامردا به من کد ۱ دادین و رفتین استخر برادر دایی من.
بلا داره عکس او مثل توباشه.
من جای پلیسه بودم زنگ میزدم جرثقیل هر ۲ تونو همونجا دار میزدم.
راسش هی من گفتم تو هم باشی دیدم نه.اذیت میشی.
درمورد پلیسه هم آخرش یه کاری می کردیم.
نامرد پلیسه همه ی ماشین های مدل ما رو نگه می داشت.
کفتم شاید بهشون امر شده که امروز پژو بخوابونن :)
به این میگن زندگی