گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

پلیس،بازار و استخر

امروز صبح زود با یکی از دوستان رفتیم بازار کهنه فروش ها.وسط راه پلیس محترم ما رو نگه داشت.طبق معمول کمربند نبسته بودیم.یارو مدارک و گواهی نامه خواسته.گواهی نامه دوستم بین مدارک ماشینش بود.اما من رانندگی می کردم.آقا پلیسه مرتب داشت به گواهی نامه ی دوستم که هیچ شباهتی به من نداشت نگاه می کرد و می پرسید متولد چه سالی هستم.!!!

خلاصه به خیر گذشت.
برگشتنی هم با دودر کردن یکی از دوستان رفتیم استخر.
آی حالید :)
راسی در مورد استخر هول برتون نداره.در واقع یه حوضچه ی خیلی بزرگ هست که برای آبیاری زمین های کشاورزی استفاده میشه.با دو تا لوله سرد سرد تلمبه.بین دو تا روستا.

بعداً نوشت:
- این املای ما هم مرتب داره گند می زنه به همه چیز :). کلمه ی حوزچه به حوضچه اصلاح گردید. 

نظرات 4 + ارسال نظر
برزو چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 22:02

دقیقا همون موقعی که سبزیا گندیده بود!

فکر کنم.
ظهرش تو زنگ زدی و ما استخر بودیم :)
یه سر باید بیای.اینجوری نمیشه ها.

alone چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 22:01

خوبه که دو در کردن هم یاد گرفتی
ما هم از ای استخرا زیاد داریم

خدایی خیلی بیشتر از اون استخرای سوسولی حال میده.

یک عدد من چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 22:01 http://1-man.ir

نامردا به من کد ۱ دادین و رفتین استخر برادر دایی من.
بلا داره عکس او مثل توباشه.
من جای پلیسه بودم زنگ میزدم جرثقیل هر ۲ تونو همونجا دار میزدم.

راسش هی من گفتم تو هم باشی دیدم نه.اذیت میشی.
درمورد پلیسه هم آخرش یه کاری می کردیم.
نامرد پلیسه همه ی ماشین های مدل ما رو نگه می داشت.
کفتم شاید بهشون امر شده که امروز پژو بخوابونن :)

مهدی چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 22:00 http://my-view.ir/

به این میگن زندگی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.