گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

خواب تابستانی

“خونه بود سقفش اگرچه چکه می‌کرد خواب رو پشت‌بونش معرکه می کرد”

دیشب روی پشت بام خوابیدیم.درسته که این تیر چراغ کوچه رو دقیق تنظیم کرده بودن رو چشم ما و بازم درست که یادمون رفت تنظیم کنیم تا صبح سایه کولر رو داشته باشیم،اماجاتون حسابی ها خالی.آی حال داد. :)
پی نوشت:
- این شعر خوشا شیراز و وصف بی مثالش رو که شنیدین.من فک کنم منظور شاعر بیشتر سایه اول صبح و خوابیدن تا لنگ ظهر بوده.
- اینجا شیراز و ما نیز همچنان شیرازی. :) 

نظرات 3 + ارسال نظر
برزو چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 21:53

اونجا خوابش خیلی چسبید ولی نه به اندازه جای خواب مهرداد!!

خب مسلما نمیشد جای مهرداد.
هوا به اون خنکی.چندتا هم کولر گازی بالای سرش.دیگه چی میخاست؟!!

alone چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 21:52

نه اینکه ما نمییم خونتون
شما هم یه دفه بیین

ما اومدیم که!!
حالا نوبت شماست باز :)

alone چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 21:52

ها اگه بخی بکشی لذت خو سرت در سایه و ک.. در آفتو(آفتاب)

یه چیزی بگم بسوزی
- من با برزو بودم.اومده بود خونه مون.
یاد بگیر ازش. :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.