گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

زنذگی های ما



خب این خیلی خوبه که درست مثل یه مرد دستت رو بذاری روی پات و بدون هیچ فکری آبمیوه ت رو بخوری.
این خیلی خوبه پسر که همیشه اونی باشی که خودت دلت میخاد.نه اینکه من یا هر کس دیگه ای میخام.اما اشتباه نکن.زمانی این خاستن(خواستن) تو میتونه زیبایی رو بنویسه که من ِ پدر خاستن رو یادت داده باشم.شدن رو یادت داده باشم.

من خودم دارم یاد می گیرم.اصلا آدما باید همیشه یاد بگیرن.

نظرات 5 + ارسال نظر
Alone سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 22:58

این حرکت یاردان منو یاد بابات انداخت
دقیق دیدمش که اینجور نشسته
سلامش برسون

دریا سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 22:58

سلام زریر عزیز
اومدم دوباره
باور کنید اینروزا هیچ انرژی در خودم نداشتم تا بشینم پشت نت
از خستگی فقط به استراحت پناه میبردم
امتحانات و مشغله و …برنامه هام دیگه فرصتی برام نذاشته بودن…وقتی تایم استراحتی بود دلم میخواست بیام نت ولی واقعا انرژی نداشتم این دو سه روزه فقط استراحت کردم و امروز دیگه حس کردم باید بیام وبلاگ
دوباره به روال قبلی بر میگردم و بیشتر پست میذارم و به دوستای مهربونی مثل شما حتما سر میزنم
باور کنید مجبور بودم گاها پستی بذارم تا این مخاطبهای مهربون فکر نکنن که رفتم و یا از از جنس باران غافل شدم
حالا دوباره بر گشتم

alone سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 22:56

مشکله من و امثال من اینه که هیجوقت بایدها رو قبول نداریم
ولی یاد گرفت رو قبول دارم

اگه خوب یاد بگیری،میفهمی که جاهایی هم میشه که باید.

مصطفی سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 22:53

فدات داداش گلم،من بچه با صفای پایین شهر شیراز رو که میشه روش حساب باز کرد روخیلی بیشتر از کسی دوست دارم که هر لحظه ممکنه بهت پشت کنه و بذارتت کنار.همیشه باش چون به یادتم.دل من هم برات تنگ شده میتونم پذیرای تو و خانوادت باشم.البته با قرار قبلی

ایشالا.
ممنون.

مصطفی سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 22:51

سلام،یکی هست که دوستانی رو دور خودش جمع میکنه سایت میسازه و دوستاش از نقاط مختلف بهش سر میزنن به درد دلاش گوش میدن اونو دوست دارن اما یک دفعه سایتش رو عوض میکنه و به همه پشت میکنه.انگار دوست داره فقط خودش نامه های خودش رو بخونه.
این حکایت کس غریبی نیست خودتی.
خیلی حال میکنی کسی برات پیام نگذاشته.
اگر دوست داری کسی دور و برت نباشه پس چرا روی خطی. اینترنت یعنی ارتباط نامحدود جای گوشه گیری که اینجا نیست.
سایت عوض کردن و خبر ندادن مثل اینه فرار کنی تا کسی خونه ات نیاد واقعاً اینجوری هستی؟!!!
احساس میکنم هر چند وقت یک بار دوستات رو مثل کاغذ باطله دور میندازی پس حسابی تنهایی.

خیلی تنهام مرد.راست میگی.
دیگه از این همه فرار خسته شدم.دیگه میخوام همیشه باشم.
بابت این همه اذیتی که می کنم معذرت.
دلم برات خیلی تنگ شده.
از این به بعد ایشالا اینجام.با همین سادگیش.
آبی و آرام.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.