گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

عصری و الانی که دارم این پست رو مینویسم بارون میاد. توی خیابون عرفان منش خوردم به یه پراید . هاجر وقت معاینه داشت . عجله کردم . اشتباه از من بود . خلاف رفتم . ناصبور بودم . 

خدایا صبوری رو یادم بده .