گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

کل کارای هاجر رو از صبح انجام دادیم و فقط باید پیامک تایید برای استعلام دَهَک رو بهمون میدادن. شکوفه نتونست گوشی ساده‌ی مادرِ بیسوادِ منو باز کنه و کد رو بده. بدون استعلام دهک پرونده ی هاجر رو الکی زدیم ثبت. مابقی‌ ش شانسیه.

تمام خستگی تنم دوچندان شد.

چرا هیچ‌وقت هیچ‌کس جز خودم نمی تونه به دادم برسه.