گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

من که از خودم دورتر ایستاده ام

بیدار شدم. با ناامیدی گوشی رو چک کردم که شاید پیامی از مجتبی یا علی داشته باشم. چند شبی هست که خوب نمیخابم. به گمانم انتظارم بیهوده س. من هر صبحدم بایست خودم رو منتظر باشم.