گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

دندانپزشکی

امروز با زارا دندانپزشکی بودیم. ارتودنسی کردیم. همیشه اون یه دونه دوندون سمت راست صورتش جوری آزارم میداد. انگار که زارا حقش خیلی بیش از این ها باشه. وحدت رو شکر برای امروز.

مجتبی زنگ زد. کلی خوشحال بود و خوش‌بین. و من همه چیز رو به خدا سپردم. میدونم آوازهای خوشی رو خواهیم خواند.