گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

و اگر شب نبود چیزی میان زندگی من گُم بود. دوست‌تر میدارم اگر پنجره اتاق تنهایی‌ام باز شود به سبزی برگ‌های نو درخت‌هایی که هر شب به تماشایشان نشسته ام.چقدر سکوت رو خوب میشه تنفس داشت.


خدایا شکر