هنوز خیلی مونده تا به این درک برسم که زیستن برای خودم بدون آزار دیگران حق طبیعی منه. اما همیشه سعی داشتم که همه از من راضی باشند و تایید همه رو داشته باشم.
امروز دوستم برای بحث و جدل همیشگی زمین هامون تماس گرفت. اداره بودم و نمی تونستم برم. و با وجودی که بیشتر زمانها هر جا می گفت بودم ُاما امروز جوری از آبرو و تنهایی ش صحبت میکرد که گویی من خاین بودم.گوشی رو بین مکالمه تقریبا زود قطع کرد و چقدر من احساس حماقت کردم. همیشه همین بوده. همیشه علامت سوال رو روی خودم گذاشتم .
چقدر توی این سالهای عمرم بزدلانه به خودم خیانت کردم.برای اینکه مابقی از من راضی باشند.