گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

زن،حرمت دار تاریخ آدمیت

نمیدانم ایراد کار کجاست؟

شاید تنگ پوشی پورن وار تو،شاید کج فهمی من از آدمیت!

شاید معنای بد آزادیست که عقده امان را می گشاید و بیشتر آبرویمان را.

اما نه،اینها همه اش بهانه هاییست که وجدان نداشته ام می تراشد.خوب میدانم ایراد از همینجاست،از همین دل نداشته ام که یادش رفته "همه ی دختران زمین فرشته اند".

از چشم هایم،از همین دو چشمی که کم کم دارد می میراند گریه های پاکی اش را.از سوهایی که همه اش بیراهه اند.

و تو که زن نامیده شدی.انسانی چون من.و من ماندم و تفسیرهای لذت،من ماندم عروسک های پشت ویترین.حالاهاست که خوب که نگاه می کنم میبینم یادم رفته همه چیز را،یادم رفته سرشت تو هم روزی همان لجنی بود که من را برداشتند و هی شروع کردم به پارتیشن بندی رابطه ها.

الان دیگر همه چیز را س.ک.س میبینند و لذت و شاید می بینم.

باز من ماندم و تو که زن نامیدنت.تو و آن جوراب پوشی های مرموزت.من ماندم و کثافتی که دیدم را خراب کرد.من رفتم و رفتم و رفتم.دیگر شاید "مرد" چیز بزرگی باشد برایم.شاید خیلی خیلی بزرگ باشد برایم.

تو شدی زن،همانی که خیلی جاها را نصفه ای.و من پر شدم از کثافت های حیوانی.

و اینجایم تا بگویم ببخش مرا.

ببخش که خیلی وقتها این بی فرهنگی من است که باسن تو را زودتر از چشم هایت میبیند،

ببخش که خیلی وقتها ویترین کنج اداره را پر میکنی تا لیست کارمندان را،

ببخش که شعور و انسانیت من تا کفش های پاشنه بلند تو بیشتر قد نمی دهد اینروزها،

ببخش که همه اش شده ام همان لجنی که بودم،

ببخش که یادم رفته تن پوش تو روزی پوستت بود و حرمت نگاههای یک "مرد"،

ببخش مرا ...

شاید روزی افتخارم این باشد که بوی آدمیتم می آید.


نظرات 7 + ارسال نظر
ملیکا یکشنبه 13 اسفند 1391 ساعت 23:43 http://Nfmlovelygirls.blogfa.com

سلام مطلبتون خیلی قشنگ بود خوش حال میشم به وب ما هم سر بزنید اما خداییش وای به حال نگاه پسران

با هرگونه تفکیکی میان انسانها مخالف هستم. به ویژه تفکیک جنسیتی. این وبلاگ "برای " زنان نیست، بلکه "دربارۀ" زنان است. دربارۀ بخشی از جامعه که در سکوت انواع و اقسام تهدیدها و اجحاف ها در مورد او صورت می گیرد و به علت همان فرهنگ مسلط سکوت. او لب فرو می بندد.

وبلاگی ای است برای بیان دردها و رنج زنان و همینطور بیان نقصان و کاستی هاشان.
بیاید با هم تاریخ رنج را بنویسیم. تاریخی که در هیچ سندی ثبت نخواهد شد.

دریا جمعه 28 مهر 1391 ساعت 02:19

سلام
مرسی از حضورتون
خوب متوجه منظورتون نشدم
امکا فکر کنم این صفحه های فروشگاهی رو منظورتون باشه
اما راستش من خودم هم نمیدونم
یکی دوبار برای خودم هم همینطور شد و وقتی که کلیک کردم یه صفحه باز شد اما نمیدونم از چیه و چرا اینطوری میشه
هر وقت باز میشه من میبندمش
فکر کردم شاید به تازگی برای همه اینطوری شده
یعنی رو صفحه وبلاگم کلیک میکنید اون صفحه میاد؟
من نمیدونم راستش جریانش چیه.
مرسی که لطف میکنید و تشریف میارید
ممنونم ازتون.

دریا پنج‌شنبه 27 مهر 1391 ساعت 02:38

و چقدر و چقدر زیبا گفتید...

Huzzah چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 19:36

سلام
تو این چزا نظر خاصی ندارم.

ولی اینو میدونم که زن وسیله نیست.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 20:21

بیشتر فکر کن این پوشش زن های امروزیست که هویت مردها را به اتش کشیده دیگر مردانگی این روزها خیلی غریبه است

مهین سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 19:02 http://www.love-or-accustom.blogsky.com/

من یک دخترم....
نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن!!!!
اگر بخواهم ..
تمام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشید(!)

می دانم.
خوب می دانم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.