گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

من و خودم

شاید کمتر بیام اینجا.خیلی خیلی از دوستان همیشه همراه ممنون.دادشای گلی که عاشقونه مینویسن و روژین وار می نوازن.بیست و یک سالگی نوشته میشه تا دلی آروم بگیره،بیست و یک سالگی استامینوفن شش سال از زندگی من بوده و گر خدا خواهد باز هم خواهد بود.اینجا دید من رو از زندگی میبینین،و باور کنین بیشتر من اینجاس.خیلی وقتها میبینم ادب زیبایی که قوامی گل دارد و تاکنون منم داشتم،بیشتر مرا از تاکسی جا میگذارد تا کار خاص دیگری کند،خیلی وقتا فکر میکنم مودب ها از زندگی باز می مونن.اینجا که اینجوره.دارم ارزشهام رو ریست میکنم.اما همیشه همون زریر محرم،راستگو خواهم بود.این دوتا رو نمیتونم کاریش کنم.اگر گاهی بچه گی من دلی رو می آزارد عذر میخام.