گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

زنده گی

شاید برم.دیگه هیچی برام نمونده.
از خایه مالی های اون ساختمون مسخره هم خسته شدم.کاش پول توش بود.
شاید اون بیچاره ی مرتد راس میگه.
شاید منم برم قرآن بفروشم تا کک نخرم.
از اینجا هم حالم بهم می خوره.از اینجا هم.
از CSS،HTML،ASP،PHOTOSHOP و ... (از همه ی این اسم های آشغال حالم بهم می خوره).
از تخصص هایی که اندازه چوپانی هم به درد نخوردن.
اسم هایی که هیچی توش نیس...
کاش منم یکی از شکم گنده های نزول خور سرچهارراه بودم.
رساله ها رو میخام بالا بیارم.
من از صدای گریه نمی ترسم بیدل جان ، ترسم از فقره.
از گزش های زندگی.
حالا عبدخدا هر چی میخاد مودب بگه.اما زندگی من های چوپان بهتر از این نمیشه.
نظرات 5 + ارسال نظر
گلاره چگینی شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 09:42

همه گم ن ....
طهران لعنتی و این روزها ... بیا حتما ...

:)

Mini Life جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 19:53 http://mini-life.org

دادا چی شده؟؟

کشتیات چرا غرقیدن؟

غرق عرق . . .

گلاره جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 13:54

من این حوالی ها گم شده بودم زریر ..
تو کجا ها بودی ؟‌؟‌؟‌

تک درخت(رابینسون) یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 ساعت 09:56 http://1takderakht.blogfa.com/

سلام رفیق. یه خورده به خودت استراحت بده... تفریح کن. اینقدر سخت نگیر....

Alone شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 20:08 http://www.sevdah.blogsky.com

میبینی خیلی خسته ای
بشو یکی مث همونا
خیلی هم سخت نیست
ولی فکر کنم درد اون گزش ها رو آسون تر تحمل میکنی تا...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.