اینجا اردیبهشت و نم نم بهاری و عطر بهار نارنج.
اینجا شاید زندگی را رنگی کرده باشیم.خمره های رنگرزی.خیال های خامی که خیلی وقت ها یادمان میبرد که هست.
عصمت پاکی که آرام آرام رامم می کند.تقدسی که آشکارا می رقصد و می رقصاند. و گاهی ها من ناشکرم.من شاید "بصیرت" داد زده را گمم.نمی دانم.هرچه باشد،شکرهای بی شکایت نشنیده ام.اما شرم می کنم گاه هایی که آن بالا را نگاهت می کنم.اینکه چقدر حقیر که آدمی عطر آفرین بکارت باشد.اینکه "هستی" آنی نیست که ما صبح تا شبش کانکتش باشیم. و باز می گویم شکر.گهواره ی آرام بودن با آن نوای زیستنی که لیاقت آدمی بایدش و عذر می خواهم.عذر می خواهم که ندیدم.ندیدم آن لب هایی که غنچه شدنش را عالمی آرزوست.
اینجا بهار نارنج.اینجا حیاط برکت روستایی با آن دیش مقدس اش.اینجا نیلوفرهای سبز پاسیون،چمن های کودکی خانه و منی که حالا دارم یاد می گیرم که آدمی هم می تواند بزرگ شود.همه را شکر.
پ.ن:"اردیبهشت" صفت محسوس شیراز زیبای ماست.تفسیری از خنکای غروب های بهاری.با آن عطرهایی که . . .
پ.ن 2:تصویر امیرحافظ آپدیت شد.
این عکسو عوض کردی:-؟؟
زنده باشه زیر سای پدر و مادرش:)
ای خدا ژست گرفتنتو برم من
این جوجه داره منو دیونه میکنه
اگه واسه من اتفاقی افتاد مقصر زریر جان هستش
همه بدونند شاهد باشن
زیبا
هم خودش هم حرکتش که شده شکرانه شما
پس شکر به خاطر بودنش
وای چه عکسی
ای جانم
نوشته هم که....! زیبا :)
ای جان ... دست هاشو .. : )
تولدم مبارک
پروانه های شهر مرده ، عشقها صوری
تغییر کرده داستان ِ دوست ، با دوری
این روز ها هر صبح داری توی آیینه
از صورتت ، هی از نگاهت درد میشوری...
سلام و درود
با غزلی به روزم و چشم به راه قدمهایتان
با احترام
درپناه حق
میگما مسافر جان انشالله کجا میرین؟
میگما جوجه مال کیه؟
اجازه است یک تیکه از دستاش مهمونه لب و دهنمون کنیم؟
زیبا بود
این رام شدن ها دوست داشتنی اند .. :)
درود
میکس جالبی بود این همه احساس از این ماه با عکس یه گل بهشتی:)