درد لاینحل اینروزهایمان . . .
اینروزها فکرهامان شده قرمزی هایی که پشت شال پشمی میشکفد میان پیاده رو شلوغ خیابان ...(فلان).غنچه می شود با لبخند ملیحی.تسبیح هر روزمان عقده ی حقارتی که با هیچ کس ها و چرت و پرت هایی که چند حنجره ها می خوانند.واژه های غریبی داریم که افتخارمان است که داف می نامیمشان.
اینروزها هی میرویم و روشن فکر می شویم.روشن چون فندکی که سیگار برگ امان را دود می کند.برگی که خوب می دانیم فردایش بهمن بلند است.روشن چون پس زمینه های مهندسک های بی کار و شاید بی عار.
اینروزها هی بیشتر می فهمیم.بیشتر یاد می گیریم که داروخانه ها چه اقلامی دارند.یاد گرفته ایم که قرص های روکش داری هم هستند.یاد گرفته ایم که سیمایمان سیرمان نمی کند.یاد گرفته ایم که لیاقتمان بیشتر از اینهاست.
و باز هی کج فهمی های ما و ناکجا آباد های خفت بار وجدان سوز.می رویم تا کافه نادری هایی که فکرمان است که کلاس دارد.میرویم تا بی غیرتی هایی که فکرمان است که فرهنگ دارد.شیک است و جذاب.چون لب های سرخ آن همه چیز فروش پایتخت نشین.
بیشتر که می اندیشیم تازه های زیادی را می آموزیم.اینکه بی عرضه گی ها را روزگار مقصر است.اینکه به همه چیزت هم می شود ف.ح.ش های آب دار داد.اینکه نیاز است.اینکه تو بیشتر از همه می فهمی.حتی بیشتر از وجدان نداشته ات.
میروی و میروم و میرویم.پلاس هجده درد لاینحل اینروزهایمان است.بی غیرتی ای که وجدان آفمان را عادت شده.خیالی که جای پای پسرک ها را می برد.غباری که عترت زارا را می گیرد.و منی که گر وجدانی باشد باید . . .
.
.
شکر خدایا.
سلام دنباله اهنگه مهرشاد جون وعمرمی تو بودی پیداش کردین؟؟؟ اگه داری واسه منم بفرست بخدا دارم دیوونه میشم کله نتو زیرو رو کردم نیست که نیست
سلام.نگرد نیست.همه جا رو گشتم.
واژه ها بوی تقدیر می دهند
بوی همان مرداب سال های دور را
که کلاغ هایش همیشه براق تر از تمام تصویر ذهن یک دلقک است. بی هیچ چیز ... بی نگاهی برای اینکه دلت را خوش کنند
بچه ها میتونن کارای بزرگ بکنن
این alone هنوز دهنش بوی شیر میده خب!
بعد میاد مثلاً خودشو عاقل نشون میده گلابی!
عصبانی که میشه ، قرمز میشه مثل لبو
ولی من دوسش دارم
فعلاً بهش نگو میخوام سوپرایزش کنم
اونم همچنین
اینجاست که نمیتونم چیزی راجب پستت بگم
فقط یه لبخند تلخ نشسته روی صورتم
خوش به حال دلت که فقط خودتی خودت خوش به حالت
شعار نده.
اینجا بی فرهنگی با بی همه چیزی بیداد میکنه.
حالا تو پولا رو . . .
آره دقیقا
دختر با لبهای سرخ
منم خوندم
خب جواب بچه رو بده تا تو ذهنی نخوره
متولد 69
:-)
لبای دختره رو . . .
از اون . . .
اونم مثل من و تو،هنوز بچه ست.
انگار تریپ لووس برداشتی جواب کامنتای ما رو نمیدی؟
تازه حرف که میزنی
محکوم میشوی به هزار درد
این یه قانونه.
اوهوم،اگر وجدانی باشد باید...
یحتمل
سلام عزیزدل
خوبی تو ...؟
بله آقا جان ... ما کلاً همه روزه ...
میدونم ... بلاگفا رو باید یواش یواش ترک کنم و کوچ کنم به یه "بلاگ" ی دیگه ...
18+ ت غلط انداز بود خیلی ... ولی ... بود !!!
ممنون استاد ...
آدم رو به فکر کردم وا میداره . البته یاد یه جمله توی یه وبلاگی بود این بود
البته یه کمی بد اخلاقیه ولی خیلی معناداره
دقیقاً این بود
منی که فرق لاک و ماتیک رو نمیدونسم فکر میکردم با شرت سیاه قشنگتری ، اما سفیده بهتر بود
یه جا خوندم:
هیچ رنگی به قشنگی قرمزی لبای یک فاحشه نیست!
بازهم قشنگ نوشتی. قشنگ تر از قبلی... آفرین.
درضمن می تونی به من بگی آبجی نه داداش.
منم یه دخترم از نوع پایتخت نشینش پسر خوب. ببخشید اگه بهت گفتم اونجوری نظر نذار.
بازهم بنویس. قشنگ تر از قبل. موفق باشی
اما من پایتخت نشین نیستم . . .
آبجی
وجدانم تکانی به خودش داد و دیوارم را خراب کرد و اما پلاس 18 درد لاینحل من لالایش را برای وجدانم میخواند ولی سحر است و وقت نماز وبیدار باش رفیقی از جنس قیرت که هم عار دارد هم چشم سیر و هیچ رنگی جز رنگ وجدان بیدارش را نمیبیند
کمک کن تا من هم بیدار شوم........
فکر نکنم
سلام کا
یه کم زیر دیپلم حرف بزن من و بعضیا بفهمیم
XXL
هم بد نیست
یا اصلا همینو یه فاز منفی بده بهش البته واسه بعضیا
دارم ادامه ی متن رو کامل میکنم.ایشالا به زودی آپ میکنم.
آخیش...
خیلی راحتم الان!
فقط میشه یه کمی صمیمی هم شد
فکر نکنم.