این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
درد را مرهم بذار درد های شیرین کودکی ما میتونه به شکلات های شیرین زندگی دیگری تبدیل بشه و جاهای خالی توی احساس رو، با درکنار هم بودن و یکی کردن احساسمون پر کنیم
اما دلتنگی من برای دیدن داداش گلم کی به سر میاد؟
بازم توی این پست علیک سلام. حسابی ها دلتنگ اون روزها میشم.روزایی که همش مجبورتون میکردیم تا اون خداحافیظ معروف رو هی تکرار کنید هر از گاهی پیامک بدین بد نیست با معرفتا. هروقت تک میزنم پشتش یه تک زنگی میزنین. مواظب خودتون باشین
سلام گلم تازگی ها حرفات خالی شده از بودن
شاید یه دلتنگی خاص
نمیدونم...
همیشه میگم که موهبتیست بودن اما گاهی خسته میشم.کم میارم.
اینروزها هم گاهی یه کوچولو ناامید میشم....
سلام خیلی وقت پیشا بهم سر میزدی
سلام داداشی گل
چند بار بین وبلاگ ها کوچ کردی.دیگه نفهمیدم کدومش رو آپ میکنی!!!
معذرت...
منم همونی که آبجیت گفت.
به به به به.بالاخره شما یه نزر دادین اونم بدون قلت املایی
البته حس شیرازی تو همیشه گل میکنه.من جمله مثل الان.
بابا بیشتر پارو بزن
درد را مرهم بذار
درد های شیرین کودکی ما میتونه به شکلات های شیرین زندگی دیگری تبدیل بشه
و جاهای خالی توی احساس رو، با درکنار هم بودن و یکی کردن احساسمون پر کنیم
اما دلتنگی من برای دیدن داداش گلم کی به سر میاد؟
بازم توی این پست علیک سلام.
حسابی ها دلتنگ اون روزها میشم.روزایی که همش مجبورتون میکردیم تا اون خداحافیظ معروف رو هی تکرار کنید
هر از گاهی پیامک بدین بد نیست با معرفتا.
هروقت تک میزنم پشتش یه تک زنگی میزنین.
مواظب خودتون باشین