گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

عنوانش رو تو بذار

شب و نیمه ی پر مهتابش.فقط آسمون هست و ستاره ها.

فکر کنم باز خدا یادش رفت که کسایی دعای بارون خوندن.

کم کم زمین و آسمون اینجا  داره یه رنگ میشه.تا چشم کار میکنه بوی کهنگی وغبار پیری.

بیچاره گوسفندای ما.دلم برا مادر میسوزه.

دیگه نون سنگک رو باس توی گاوصندوق نگه داشت.

هی،به کجا رسیدیم!!!

صبح تا شب دنبال ضامن برا یه وام 4 میلیونی و خایه مالی رییس شعبه.

فکر اینکه پول نون و برق و نفتت رو از کجا بیاری.فکر 80 تومنی که سهم طلب کارا شد.

فکر بارونی که همه چیزو داره ازت میگیره

چه روزگار پر برکتی.

دولت خدمت گزار و جوونایی که همشون با مدرک فوق لیسانس پلاسن کنار ننه.

دلم برا سفیدی یه دنیا خیسی تنگ شده.

برا بوی خیس زمین و تکه چوب باغ خرمالو.

نظرات 3 + ارسال نظر
شاید دوست ! چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 20:24

خیلی هم بد نیست !
خدمتگزار رو میگم ...
لج خودمونو در میاره هیچ
صد برابر لج دشمنا رو
والا

بیدل پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 12:10 http://www.1asheghane.com

سلام قربان، وقت خوش
به اختیار آدرس عوض نشد، جبر اینگونه کرد
شرمنده، شاد باشید .

برزو دوشنبه 27 دی 1389 ساعت 12:02

س.م
این همون دولت خدمتگذار بود!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.