این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
mikhahi nazaram ra bedani? Baradar jan, benevis. Baz. Ruzi baradarat budam. Yadat hast? Elyad. Since 1989 man ham hamin tasmim ra dashtam ama bi khabar hala mifahmam hich chz angune ke mipendashtam nabud
به خدا نمیدونی چند ماهه که دارم دنبالت میگردم. خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم. مگه میشه یادم نباشه. چشم.میام پیشت.
راحت باش هدف از بودن آسایش و رسیدن به خود است و آنچه که می پنداری تو را به هدفت نزدیک می کند برگزین سبز و مانا
سال نو پیشاپیش مبارک
با سلام
mikhahi nazaram ra bedani?
Baradar jan,
benevis. Baz.
Ruzi baradarat budam. Yadat hast? Elyad. Since 1989
man ham hamin tasmim ra dashtam ama bi khabar
hala mifahmam hich chz angune ke mipendashtam nabud
به خدا نمیدونی چند ماهه که دارم دنبالت میگردم.
خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم.
مگه میشه یادم نباشه.
چشم.میام پیشت.
سبز با جنبش سبز
بچه جان برو ببند
پسر جان فایل صوتی را می زارم
ادرسشو بعدا میگم
موفق باشی پسرم
بحث سیاسی نداریم گلم.
اونم عمرا
س.م
همیشه قرمز باشی
۴۰۳۰
سلام همکلاسی تو همیشه دوست داری متفاوت باشی.من گاهگاهی اینجا میام سلیقه دوستانم در نظر بگیر
سلام از ماست همشاگردی
ممنون که همیشه هستین.
چشم.من که گفتم نظر همه محترمه.
همیشه آبی باشین.
س.م
بهترین کاری که میکنی همینه اصلا به بقیه چه مربوطه تو زندگی شخصی تو دخالت کنن بعدم هی بیان نظر بدن.
من به شدت موافقم
اینو به جعفر محمدی هم بگو.
ممنون که درک میکنی.
گل پسر یا گل به سر؟!!!
اگه میگی دیر نیومدم پس ینی نمیری دیگه
(باهوشما نه؟!)
معلوم نیست.
به نظرت متفاوت بودن قشنگه؟!
چشم.
فهمیدم داداش.
سلام عزیز
وبلاگ قشنگی داری
وقت کردی به وبلاگ منم سر بزن
مرسی
ممنون.چششششششششششششم
یاددارم درغروبی سردسرد،میگذشت از کوچه مادوره گرد،
دادمیزد:کهنه قالی میخرم ،دسته دوم جنس عالی میخرم ،
کاسه وظرف سفالی میخرم ،گر نداری کوزه خالی میخرم ،
اشک درچشمان باباحلقه بست،
عاقبت آهی کشید،بغضش شکست،
اول ماه است ونان درسفره نیست،
ای خداشکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود،
اتفاقامادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت :آقا سفره خالی میخرید؟
خیلی خوشحالم که اومدی.
الان ینی من دیر اومدم دیگه؟!
نه گل پسر.نظرتو بگو