تکرار هایی زیبا به قول شریعتی و همنشینی هایی از جنس خلوص.
همه خوب یادمان مانده روزهای نخستین دبستان را،دلهره و دستهای کوچکی که چادر های مادرانمان را چسبیده بودند.
آنجا مهر بود.ترس بود ستاره های سحر و گلوگاهی که گاهی می لرزید.
و تازه فهمیدیم که زندگی چیزی دارد به پاکی آب و بابا نان آوریست شب های طولانی را.
چراغ های نفتی و مشق هایی که گمانمان این بود که تنها بایست شب نوشته شوند.
آن روز نمی دانستیم که روزی خواهد آمد که حسرت خور مهرهای کودکی باشیم.
پاییز با مزه ی انار و خرمالو.شب های بخاری نفتی و پدرهای از جنس تکرار.تکرار چیزی به نام عشق.
مرد های که در باران می آمدند،حرف هایی چون آسمان بی انتها.
این همه تنها شاید یک روز کودکی هایمان بوده.
و حال کار،کلمه ای به نام "مهندس"،زن،ازدواج،چیزی که مادر "عشق" صدایش می زند،
آدم هایی قفل دار ذهن های پر فکر و تنها حسرت.
آغاز پر مهر دبستان عشقتان را تبریک.
سلام عالی بود رفتم ۲۰سال اونورتر
آیا مشق های آن روز ها را خوب فرا گرفته ایم؟
آیا فردا با یاد امروز حسرت نمی خوریم؟
آیا همکلاسی ها را یادمان می ماند؟
فردا مهر امروز باقی است؟
و هزاران علامت(؟؟؟؟؟؟؟؟)
و آیا می دانیم که امروز، فردا و هر روز پا به دبستانی نو می گذاریم و باید مهر و عشق را در کوله پشتی های رنگارنگمان به دبستان ببریم؟
سلام !
مهر آمد و باز بانگ عشق برخاست ولی این آی دی ما باز هم باز نشد ...
این هم یک دلیل موجه که من اینترنت را طلاق داده ام یا اینتر نت من را !
سلام
ممنون از اینکه اومدی ، خوشحال شدم
بله قبلا هم اومده بودم ، چندین بار!
خوب می نویسی.