رمضان،عروج،محمد نمازی و مهندس های که می دانند کامپیوتر ها به برق وصل می شوند.
فرهمند هایی گیگابایتی،آرشیوی از بهترین های هالیوود و دکتر هایی که چه زیبا تلفظ می شوند.
جدال وجدان با تن،خربزه هایی که می لرزاند و دل هایی که گاهی سرد می شود،
گاهی می خندد و گاهی هم پیامک می خواند.
خود خوری و دنبال کسی بودن چون رومی،نامه های الیزا و حرف هایی که می بوساند
هر چه خاک وطن است را بر لب.
و باز هم رمضان،صدای موذن.152،138 وحرف هایی مردانه شاید.مهندسک های فن آور.
اینترنت 800 کیلویی و دانلود هایی بی هدف.
اینجا ما کارآموز(!) هستیم.حسرت هایی که می بینی و حضوری سرشار از صداقت.
پدر می دود و رضایت می خواهد.داداشی متواریست.و من بی لیاقت شده ام،باز هم و می گردم تمام میهمانانش را.
تلفن های بی بوق . . . شهرام ناظری.مولانا.جهان بخش.
من نمازم را می خواهم.من باز هم بوی شالیزار و هاوایی را با هم خواستم و تهی شدم از آدمیت.
این روزها گاهی غروب ها را چشم ها چه مشتاق می شود.ولی افسوس.
این روزها مادری پروانه شد.او تمام گفتن را آفرید.
روزهای بی روزه.روزهای بی نام.روزهای بی خاطره.
پ.ن:همین که اول و آخر تو هستی،به محتاج تو محتاجی حرومه.
سلام مهندس
...............
موفق باشی ۸۰۰ کیلویی
تو کامنت قبلی یادم رفت اسم و آدرس بذارم ، ببخش!!
سلام
قشنگ بود ، مثل همیشه
درسهایی برای زندگی هم جالب بود!
و پی نوشتت فوق العاده است.
موفق باشی، شاد و سربلند
سلام عزیز یولداشیم...من چوخ سئویندیم کی هله منه باش ووریرانگ تورکی یازماک راحت اولار اوز دانشمایین یاز و هر زاى فیکرینه ائتیشدى یاز یولونی اوزین بولاران