"دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ولی خیلی تنگ میشه گاهی می ترسم بمیره".
(خودم)
گاهی اونقدر دلم تنگ میشه که حتی دلیلش رو هم نمی دونم.دل تنگ چیزایی که دارم.دلتنگ خودم.
دلتنگ یه "حس غریب".دلتنگ نفس کشیدن.دلتنگ گریه های کودکانه.دلتنگ پدر کنار دستم.
دلتنگ زارای پشت دیوار.دلتنگ سادگی.دلتنگ ماندن. دلتنگ خدا. . .
من می مونم و یه دنیا نفهمی.یه دنیا پر از دفترها ی مشق.یه دنیایی خالی. آغار ابدیت.
و پر میشم از حس نوشتن.یه چیزی مثل پرواز. اما نمی تونم "پرواز را به خاطر بسپارم".پرنده تا خداست.پرنده شاید قاصدش است.
و اون موقع ست که می خوام همه چیز رو بیارم،اما دلم تنگ است، طول میکشد.
من می گردم همه جای دلم رو. و بعد دلم می سوزد، به حال خودم.به نفهمیم.به حال خودش.
و من داد می زنم ،آی مردم من نیم کیلو وجود می خواهم!!
خدا می خندد،من حسش می کنم.و من می ترسم.دست هایش را پس خواهم زد آیا؟
فکر و فکر و فکر.اینجا عقل ها را گویا اسید نیتریک پاشیده اند.
و حس میکنی دوست داری.چه دلتنگی زیباییست!
شب،کیل بیل، ماکروسافت ورد و آخر دنیا.
و می گویی اینجا خدا می خندد،اینجا خدا می بوسد دلت را، ولی باید تنگ شده باشد.
پس تا خدا می خندد. . .
وای، خوابم می آد.هی، تا حالا از چشمهای یه مادر آب خوردی!!!!
اصلا تا حالا باد رو بوییدی؟می دونی خیلی آشناست بوی دلت رو میده و شایدم خدا رو.
یعنی فرق می کنن؟!!
الان بازم" دل من حالش خوشه".ولی نمی ترسم . . .
یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 07:12
{خالی}
سلام!
بدو بیا که وبلاگ من اپ شد!
این بار خیلی متفاوت!
موفق باشید......شوریده
در ضمن من پسرم!!!!دختر برفی!
اومدم و نظر رو هم گذاشتم.
salam zarir jan nemidonam chera ino neveshti nemidonam mikhasri mano zaye koni ya harfaye deleto behem begi harfaye ke kheli behem gofti kheili behem gofti ke on moghe dashtim hal mikardim,khosh migozarondim on moge to ye veblog dashti o hezarta arezo ye veblogi ke kheyli dost dashti hame bian nazar bedan va amare webloget bere bala alan man on mogeye toam vali ba ye farghi . to on moge kheyli up mikardi o vaghean jomelatet ghashang bob ama ghashangesh faghat be jomelatesh bod na mani o mafhomesh
man on moghe nabodam bebinam che kar mikoni aslan on moghe man to ro nemishenakhtam ama on jor ke bacheha migan ...tar shodi hala mikhay man ba weblogam kalas nazaram vaghti ke to sale sevom daneshgah kalas migozashti
shayad alan man natonam be azandazeye to inghadr ghashang benevisam inghadr khob up konam
shayad to alan dige barat nazar dadan ziad mohem nabashe vali ba hamin tedade nazaratet hala nemidonam be shokhi ya jedi kalas migoshashti
hala ke baraye avalin bar tedade nazaram be 14 raside bod mikhay kalas nazaram
on nazara faghat nazar bodan na ye chize dighe
این کار تو جوابش نیاز به زمان داره.
الان من هنگیدم.باید reset شم.
سلام
برو وبلاگو ببین تعداد نظرا رو هم ببین چشات در آد این تازه اولین ساعتای آدیتمه تا چند روز دیگه اصلا نمیشه نظرا رو بشماری.
دیگه هم برای من از این کلاسا نزار که من بازدید کننده زیاد دارم.
آرزو بر جوانان عیب نیست.
قبل ها ما هم مثل تو بودیم یه چیزی داشتیم به اسم وبلاگ و کلی شوق و ذوق.
روزی دوبار آپ می کردیم.خدا کپی پیست رو نگه دارد.
و کم کم گذشت همه چیز.اون موقع بود که دیدیم دنیای بی کسی داریم.
و همه کسمون شد همین وبلاگمون.از همه چیز می گفتیم و هیچ نمی دونستیم از خجالت.
آدم ها هم می آمدن و حرفها می پراندند.
از این میگفتنند که تو کافری و چرا لعنت به . . .
نمی دانم تا کجا از حال ما با خبری،من بودم و مهدی و شب زنده داری ها و قهوه(البته مهدی میگه اونا نسکافه بودن).
دنیایی داشتیم،چه خاطراتی که خوابیدند میون تک تک نظرها.
دل گفته هایی که خودتم نمی دونستی چی داری می گی.
اینجا هر کس می آمد گلی می کاشت و می رفت.
و مرحمی می شد دل ما را.
اینجا تمسخر چقدر بدبخت بود.
اینجا سید بود.رامین بود.کاظم با اون نظر همیشگی "عالیه".
زنگنه بود.دوستانه و حرفهایی از آن سوی کهکشانها.
دل خوشی کوچکی داشتیم.خنده بازاری بود.
و درد هایمان را یادی نمی ماند.ما برادر های خوبی بودیم.
و نظر ها. آدم هایی می آمدن از جنس غربت(الیاد).آدم هایی با عشق(عشق یعنی . . .).آدم هایی به قول تو اشتباهی، کسانی که دنیا را وارونه میدیدند و چه زیبا(داتیو).
و چه خوش بودیم.چه اهمیت داشت چند نفر نظر دادن، مهم دردهایی بود که تقسیم میشدند.
و هیچ کس نظر نمیشمرد.
و حالا تو. آمدی و از نظر داد می زنی.همه شان مال خودت.!!!
آمدی و از آمار بازدیدکنندگان میگی.
آمدی نظرها را شخصیت می دانی.
سطل زباله آوردی؟
همه را بردار، کانتر را هم بردار.
خیالت راحت شد؟
نمی دونم شاید خیلی ها ناراحت بشن،اما اونایی که فکر میکنن با نظراشون و بالا بردن آمار به من شخصیت و کلاس میدن، شرمنده.
ما شخصیت نمی خریم.
نظر هاشون رو بندازن توی صندوق صدقات.
کاش الان مهدی اینجا بود!!!
متنفرم از کسایی که می آن و میگن "وبلاگ خوبی دارین به منم سر بزنین".کسایی که میگن"عالیه".
کسایی که شرط می بندم حتی متن تو رو هم نمی خونن.حالا تو به این می گی کلاس.
و همه جا داد میزنی که فلانی به آمارش می نازه.
"تو پی عطر گل سرخ،من حریص بوی نانم".
هر چی برفه مال خودت.من بهار را دارم.فقط نگو. از آمار نگو. از وب . . .
ببخش اگه ناراحتت کردم.اما منم گاهی از دوستام توقع دارم.
ما آدم های شریفی نبودیم ، ما شریف تربیت نشده بودیم
ولی آدم نمی فروختیم.
دستانت را باز کن و به هوای لمس کردنش
دلت را خالی از احساس کن
تو او را خواهی یافت
او در تمام لحظه های تو جریان دارد
این آبی بی انتها را دریاب
تو هم لحظه ای در تاریکی نبودنت بتاب
دستانت را باز کن وبه هوای دیدنش
آغوشت را لبریز از یاس کن
گشودن دست ها شاید کاری نداشته باشد
اما دل را چگونه توانم ؟
سال هاست که می گردیم،اما نمی دانیم به دنبال چه.
شاید خودمان.
او همیشه هست،اینجا کنار دستانمان،نزدیک مارک samsng مانیتور،
"توی عمق وجود آینه"،کنار کاکتوس تشنه ی روی میز، میون فریادهای مادر.
اما باید ماهی بود،ماهی کوچک دریای بیکران و "دچار شد به آبی،به آبی بیکران".
ببخشید اینها را یادم رفته بود:
قرار نبود دیگه اینقدر دلتنگ شده باشی.
سلام , از sms های قشنگی که فرستادی ممنون
من هم دلتنگ شده ام گاهی , برای چشمه , رود , کوه و حتی به آواز گنچشک ها . . . ولی شاید زندگی جز رفتن رود , ماندن کوه و کوتاه غزل یک یرنده عاشق نباشد....
من هم دلتنگ می شوم , گاهی برای همه چیز و
و حتی خودم ...
من هم دلتنگ می شوم ...
راستش این اولین احساسی بود که بعد از خواندن مطالب شما به ذهنم اومد ...
سلام مهندس عجیب(البته من فکر کنم برقی ها همه عجیبن، خب بیچاره ها از بس مدار می خونن و میبندن)
sms ها قابل دوست گلم رو نداره.
من مینویسم تا دلم وا شه نه اینکه دوستای گلم دلتنگ بشن.
راستی من این روزا سرم شلوغه شاید به بازی های المپیک زنگنه واسه داوری نرسم، از طرف من از شیخ کبیر عذرخواهی کن!!!
راستی اون نظر دندان شکن رو به اون وبلاگ(همون که بعد از ماهها آپ شده بود) رو دیدم. خیلی خیلی خندیدم.خیلی جالب بود.
راستی دیگه نبینم دلتنگ بشی.
بچه ی زنگنه رو چه به این حرفا!!!!!!
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت من به دیدنش امیدوار شدم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم.
و چه سخت است تنها دوست داشتن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن!!!
مطلبتون جالب هست.
ممنون از نظر هاتون.
خب من شما رو نمیشناسم اما مثل اینکه شما من رو خوب میشناسین.
البته IP شما میگه که داشتین از کارگاه کامپیوتر دانشگاه
نظر می دادین.بگذریم.
و بازم ممنون که این همه وقت به وبلاگم سر می زدید.
ببخشید که جواب همه ی نظر هاتون رو یکجا می دم.
منم مثل شما عاشق محرمم.یه حسی به آدم میده که دلت می خواد گریه کنی.یه چیزی مثل یه نرمی تو عمق وجود آدمی.
منم هر وقت دلم می گیره می نویسم و اصلا هم برام مهم نیست چی از آب در می آن فقط می نویسم.
اما من روان نویس ندارم یه کیبورد دارم با برنامه ی ورد.
و از منم یه سپاس دیگه تقدیم دوست ناآشنای خودم.
موفق باشین
{یه خنده با پرش، به سبک جودی آبوت}
سلام
همین اول من از دختر برفی یه عذر می کنم البته منظور من شوخی بود چون این آقا عباس ما خیلی به بازدید کننده هاش و تعداد نظراتش برای ما که اصلا بازدید کننده ای نداریم می نازه.
عباس جان نوشته ات خیلی عالی بود. اول هم که خوندم می خواستم یه نظر خوب بدم ولی همین که نظرا رو باز کردم اون جوری شد. اینجا بازم از دختر برفی معذرت خواهی می کنم.
راستی اینجا به دختر برفی میگم که وبلاگت خیلی باحاله مخصوصا قالبش.
روزات برفی.
آقا برزوی گل هر کسی یه جوری فکر میکنه و یه جوری هم زندگی.
و خیلی ها این وسط نداشته هاشون رو با همدردی با بقیه تقسیم میکنن.
ولی این دلیلی بر ساخت و پاخت نیست . هست؟
اشکالی نداره.من که تو رو خوب می شناسم.
قرار نبود دوستای گل من از هم ناراحت بشن.!!!
بابا این آقا برزو چی میگه؟!!
من هر جا میرم اینجوری نظر میدم آخه با بچه های بلاگفا خیلی گشتم .. ...
ماماااااااااااااااااااااااان !!!
....
من واسه نظر وبلاگ نمینویسم .. فقط واسه حرفهای دلمه ..
نظر اصلا مهم نیس ! .. مهم نوشته های وبلاگه :)
روزاتون برفی
اشکالی نداره.
آقا برزو دارن با من شوخی می کنن.
راستی آقا برزو هم بلاگفایی هستن.
سلام
عباس تو ناراحتی برای چی؟
خدا کنه که هیچ وقت ناراحت نباشی
حالا میبینی که اون فیلم ما چقدر به درد این روزا می خوره بعد هی تو بگو اکستازی و محسن زمان و ...
میبینم که دیگه با دختر برفی
همین که وبلاگت رو باز کردم از این همه نظر تو این چند ساعت دهنم باز موند بعد که باز کردم دیدم ۱۰ تاش از دختر برفیه
شما دو تا ساخت و پاخت کردین که به هم دیگه الکی نظر بدین و به همه بگین که خیلی ها به من نظر میدن
دیگه لو رفتین دیگه دوران خوشی به سر اومد.
من این همه از دلم گفتم.
از نداشته ها و داشته هام.
از حسی که اگه نگم خردم می کنه و . . .
و اون وقت تو داری از نظر حرف می زنی.
"دل خوش سیری چند".
به خدا اگه بی احترامی به بقیه نبود اجازه نظر دهی رو بر می داشتم.
من که نمی فهمم . ولی منم دلم گرفته فک می کنم همه گاهی دلشون می گیره و ....
دلا باید بگیره تا خیلی چیزا بیرون بیفتن، و اون موقع اونی که تو دل آدم
می مونه با ارزشترین چیزشه.
نبینم ناراحت شده باشی
تو که خودت اسوه مقاومت وایثار و شهامت و دلیری و بشاشی و ... بودی
نبینم دلتنگ شده باشی
تو که خود اسوه مقاومت وایثار و شهامت و دلیری و بشاشی و ... بودی
نینم نا امید شده باشی
تو که خود اسوه مقاومت وایثار و شهامت و دلیری و بشاشی و ... بودی
نبینم ناراحت و دلتنگ و نا امید شده باشی
تو که داداشی مثل من داری...
.
.
.
نگران نباش داداشی درست میشه!
همه چیز درست میشه!!! خیلی زود . زود زود
داداشی ها همیدیگرو مسخره که نمی کنن،میکنن؟
روزات برفی
خوش باشی عزیزم ..
روزات برفی
شوریده خانوم خوبن؟!! سلام برسونین هااااا
قربوووووووونت بره دختر برفی
شوریده؟!!!!!!
اگه منظورتون زارای گل هستش، ممنون خوبن.چشم سلام می رسونم.
احتمالا خودش می آد وبلاگ رو می خونه.
ممنون دختر بهاری.
سهلامم ..
تورو خدا ناراحت نباشی .. والا به خیلی ها سر نمیزنم این روزا ..
وااااااااااای نبینم ناراحتی هاااااااا .. باشه؟!!
ممنونم عزیزممممممم ولی حالا که اومدم و دعوتت میکنم به وبلاگم
ممنون . . .
منم اومدم و نظر هم دادم.
به قول Error بعضی وقتا آدما خب، دالشون می گیره دیگه.