سلام
زاراتازه دیشب از دانشگاه رسیده ام جایت خالی خیلی خوش به حالمان بود.
آنجا دوستانی دارم به قداست آب، به تاریکی مهتاب،به سبک سری باد.
آنجا یک عالمه عشق خوابیده و زیبایی.
و خدا را می بینی بین لبخند ها.
زارا آنجا، همه محرمند. نمی دانی چه صفایی دارد گارگاه کامپیوترمان.
راستی از تو هم می پرسیدند، بد جوری معروف شده ای.
تازه از من شیرینی هم می خواستند ! !
ای وای
زارا، داشت یادم می رفت من اونجا بهار را هم دیدم.
سلام تو را هم رساند.جایت سبز.
می گم دوست داری ببینیشان؟
خب، خجالت چرا!همه آبجی های مهربونم هستند.
تازه منم اونقدر با تو کلاس گذاشتم که نگو.بعضی ها حسودیشون میشد.
خب چی میگی زارای خوبم.می آی؟
عید شده دیگه. باید عیدم بهشون تبریک بگیم.
و. و یه دنیا قدردانی از اون همه خوبی و اعتماد.
زارا، دنیای کوچک ما پر است از خوبی.
دیروز بین راه دانشگاه تا ترمینال چیزها شنیدم از یکی از همین گل ها.
راست می گفت.
همه چیز زیباست. و تو زیباترینی.
بازم داشت یادم می رفت.دوستای مهربون
کارگاه کوچولو بهارتان مبارک و دل هایتان بهاری.
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام
سش
خانوم مهندس من و ترس!!!
قلبش و غم!!!
پاهاش و بی رمقی!!!
نه خانومی من همیشه اینجاست،البته شاید یه کم جاش تنگه،
آخه خانومی گل یه خرده واسه قلب من . . .
نمی دونم.
بارها معلم ها از جواب من اشفتند
بارها به من گفتند
اما من هنوز هم میگویم
سیب ها به خاطر جاذبه ی تو میافتند
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورندو دست منبسط نور روی شانه ی انهاست نه وصل ممکن نیست وعشق صدای فاصله هاست
امیدوارم عشقی به پاکی گلهای یاس
به عمیقی اقیانوس
ودوستانی بهتراز نور
واراده ای به سختی الماس
ولحظاتی پر از یاد خدا داشته باشید
این است ارزوهای من برای شما
دارم کم می آرم خانوم مهندس گل.
بهتره از آبجی هام کمک بخوام.
از شوخی گذشته.ممنون.
منم امیدوارم خانومی گلم هر چی که لایقشه گیرش بیاد.
هر چند که . . .
و خدا رو ببینه.میون دستای پدر.میون نگاههای یه گدا.
میون گل های بهار نارنج.
میون دل مهربونش.میون عمق وجود آیینه.
میون سادگی وجود.میون فهمیدن نور.
و همیشه خودش باشه.خانومی گل.با اون اسم مقدسش.
باز من اومدم بابا عیال واری آسون نیست
{راستی من بیر آدی دزد رمزند اس ام اس اد} امید وارم همیشه خوشبخت باشی البته اگه طبیت یاریت کنه
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
سلام
عید نوروز رو را به شما تبریک میگم.
سال خوب پر از برکت و سلامتی و شادابی رو برای شما آرزومندم.
سال پر موشی را هم برایتان آرزومندم.
موفق باشید
سلامی چو بوی خوش اشنایی
ساقیا امدن عید مبار بادت
وان مواعید که گفتی مرود از یادت
موفق باشید.....شوریده
ولی اون کارگاه بدون تو صفا نداره
.
.
.
و البته بدون ما ها
هیچ کارگاهی بدون آدماش صفا نداره.
به خصوص که آدماش گلهایی مثل شما ها باشن.
در ضمن این وبلاگت رو آپ کن . کم کم داریم ناامید میشیم.
عباس آقا خیلی با حالی
تو هم گلی آقا حسین.
البته یه کم بی معرفت شدی، بابا نامرد رفتی و . . .
نه زنگی، نه خبری.
کجایی تو ؟
هر کجا که هستی موفق باشی و دلشاد.
سلام
مبارک باشه...
داره یواش یواش حسودیمون میشه...
موفق باشی
ممنون .
خدا نصیب شما هم بکنه.
وچنان که آغاز کرده ای ادامه خواهی داد
در آن کارگاه کوچک ما بچه ها خیلی با هم صمیمی بودن.
یاد آن روز ها به خیر.
آن روزها ممل هم عاشق شده بود.
سلام
خیلی عکس قشنگ و پر معنی بود
امروز روز تولد من هستش
منتشر حضور سبز شما هستم
موفق باشید.......شوریده
در کارگاه خلوت اندیشه خویش
گفتم که یک شب چهره پرداز تو باشم
...