این منم یک زریر. پر از شیطنتهای پسرانه و تجربههای پدرانه. میان دستهای ریرا چشم به آغوش عشق گشودم. میان پاییز دلم را از خدا پسگرفتم و تمام دنیا را به اسمش صدا زدم . زودرنجم و نازک نارنجی اما سعی میکنم خدا رو میان آدمکهاش گم نکنم .
دستهام رو سپردن به دامن یار و جسورانه هر روز انگاری کلاه میکنم برای جنگ . آشوب دلم را موسیقی صداش ، صدای خدا میان مسیر پیادهروی و دیدنِ امید آدمیان ، آرام میکنه. نوشتن رو دوست دارم اما اندکی شیرازی تشریف داشته و حال نگارش رو زیاد ندارم . با اینجا سالها رفاقت دارم .
ادامه...
سلام لالا خوبی نمیخواد به کسی نشون بدی فقط سعی کن به خودت نشون بدی جوری که اگه یه آشغال اومد و چرت پرت گفت فقط تو دلت بهش بخندی همین! آهنگ وبلاگت هم خیلی خوب شده از تو کافی نت گوش میکنم بای
سلام لالا
خوبی
نمیخواد به کسی نشون بدی
فقط سعی کن به خودت نشون بدی
جوری که اگه یه آشغال اومد و چرت پرت گفت فقط تو دلت بهش بخندی
همین!
آهنگ وبلاگت هم خیلی خوب شده از تو کافی نت گوش میکنم
بای