گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

من آخه عاشقشم

من به دنبال کسی میگردم               کـه دلـش جنس شقایق باشه

اهل سرزمین رویاهـــای من               مثل من همیشه عاشق باشه

من به دنبال کسی می گردم             کــه بــرام تــموم دنیا باشه

تو صداش زمزمه ی رودخونه ها          عشق اون قـد یه دریا باشه

نگو همچین کسی پیدا نمیشه           چون حقیقت مثل رویا نمیشه

من دارم حس می کنم وجودشو                   با نفسهام بوی عطر خوبشو

 

من از جاده های عشق نمی خوام برگردم

آخه دنبال کسی می گردم                     آخه دنبال کسی می گردم

اگه پیداش کنم هرگز نمی ذارم بره                اگه اون بیاد تموم غصه ها رهگذره

واسه پیدا کردنش تا آخر دنیا میرم                 واسه پیدا کردنش تا پشت قصه ها میرم

توی کوچه های هر شهر و دیار               به همه ی پنجره ها سر میزنم

خونـه ی غریـبه ها در مـیزنـم             میـرمـو بـه سـیـم آخـر مـیـزنـم

                                                 آخه دنبال کسی (...)میگردم

 

 

من به دنبال کسی میگردم که با من آشناتر از من باشه

   قـد تنهایی و دلخستگی هام           قــد آغوش خود من باشه

گرچه کوچه های عشق باریکه           راهی دشوار و شبی تاریکه

یه ندایی یه تو قلب من میگه

                                         لحظه ی دیدار ما نزدیکه

 

          آخه دنبال ..... میگردم.          

 

         

 

نظرات 22 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 11:54 http://zanganeh.blogfa.com

اگر ترجمه اش خواستی ندایی بده
سلام دار آغاجی


یولومو گوزله دین هر سحر آخشام، سلام، دار آغاجی . علیکیم - سلام

اجل له اؤلمه یه دؤغلمامیشام ، سلام دار آغاجی . علیکیم - سلام


او هانسی میللت دیر - طالعی سیردیر؟!

یوز آدلا بؤلوندو... یئنه ده بیردیر!

منی حوضورونا بو درد گتیردی، سلام دار آغاجی .علیکیم - سلام


خزری ، بایکالی ، آرالی گؤردوم ،

گؤردوم جان اؤسته دیر ، یارالی گؤردوم

تانرینی بنده دن آرالی گؤردوم ، سلام دار آغاجی . علیکیم - سلام


چارخی ترس فیرلانیر فلک قاری نین،

توران کؤلگه سینده بوداقلارینین،
رنگی بایراغیمدا یارپاقلاری نین، سلام دار آغاجی . علیکیم - سلام


اولین آخیری ، سونون اولی

بویوموش، بیله میشم بونو من ده لی

قورخوم یوخ ، نه اولسون بویون گؤی ده لیر، سلام دا رآغاجی . علیکیم - سلام


ائلی یاغمالانان ، بؤلؤنن ، بؤلن

چایلاری قورویان ، گؤللری اؤلن

حاق - حساب - چکمه یه گلن منم ، من. سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام


دانیش ، امیر تئیمور ، بو سون نئیدی به؟

بوینومدا - آغ کفن ، دیلیمده - تؤوبه...

درسی نی ترس بیلن ، منیمدی نؤوبه... سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام


سنی من اکمیشم... من سن قنیم،

سنی سووارماغا حلال دیر قانیم

یارپاغین رنگ آلسین قانیمدان منیم، سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام


ائی دارین آغاجی ، کیمدن اسکیکم...کم

یا سنی یئندیرره رم یا سنه یئنم

یادا بوداغیندا یارپاغا دوننم، سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام


قیرغیزام، اوزبه یم ، قازاخ ، تورکمنم،

باشقیردام ، کرکوکم ، ائله گؤرک منم،

سنین گؤزله دییین غریب تئورک منم، سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام


قبول ائت نووبتی قوربانین منم،
منیم جانیم سنده ، بیل ، جانین منم،
ائله غوره لنمه... هر یانین منم، سلام دار آغاجی ، علیکیم - سلام

علیکیم سلام


توپلایان:تایماز (م.ن)

موسیقی: آراز ائل سس

زنگنه چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 11:51

Səlam Dar Ağaci

Yolomu Gozlədin Hər Səhər Axşam

Səlam Dar Ağaci - Əleykim Səlam

Əcəllə Ölməyə Doğolmamişam

Səlam Dar Ağaci - Əleykim Səlam

محمد چهارشنبه 17 خرداد 1385 ساعت 11:49 http://www.zanganeh.blogfa.com

دوغورداندا بیزه عار اولسون***

حایاتین بیر آمانسیز قانونو وار***
تعصوب سوز میللت گله ک خار اولسون***
میللی تعصوبدان سؤز سالدیم اولسون***
اصلینی ایتیرن حارامزادا دیر***
مرد اوغول وطنین حاققینی ایتیرمز***
وطن اینسانا اَن بویوک آنادیر***

دیلیمی دالیمدان چیغارسالاردا***
گوی قارداش دردیمی دئییم باری بیل***
گؤنئی دن گؤئزیه ،شرقیدن غربه***
هانسی خالقی گوردون بیزیم تک ذلیل***
ای دوغما یوردومون ناموسلو اوغلو***
آغلاما گؤزونون یاشینا قوربان***

گلدیین او دوغما عزیز دییارین***
اولوم، توپراغینا داشینا قوربان***
گره ک گوزلریندن گوز اورته بیر کس***
قارقا یوواسینا یاناشا اگر***

نیه وطنیمی سئومییم نیه؟***
نیه وطنیمی سئومییم نیه***!!!

قویون محکوم اولوم میللت چیلیگه***
دونیادا میللتین سئومه ین کیمدیر؟***

دیلین،ائلین،یوردون تالان ائتسه لر***
آجیغیب باشینا دویمه ین کیمدیر***
من دئمیرم اوستون نیژاد دانام من***

من دئمیرم ائللیم ائللردن باشدیر***
منیم مسلکیمده منیم یولومدا***میللت لر هاممیسی دوستو قارداشدی***
آنجاک بیر سؤزوم وار:******
یئرده ن چیکمامیشام گوبه لک کیمین***
آدامام،حاققیم وار،ائلیم اوبام وار

به تو چه یکشنبه 14 خرداد 1385 ساعت 17:18

عباس اقا بپا نگیرند؟

زریر شنبه 13 خرداد 1385 ساعت 11:30 http://saansiz.blogsky.com/

ممنون حسین جان بخاطر همه ی ........................
خودت میدونی به خدا من ....

حسین بچه کته جمعه 12 خرداد 1385 ساعت 16:30

دستم به شاخه‌های قدیمی قلبم که می رسد

دردشان می‌آید ... می‌شکنند بعضیشان

دوست دارم اما آن چشم‌هایش را

شاید که باید فقط از دور تماشایش کرد

با خاطره‌اش خوش بود

بویش کرد

اما دست نزد

حسین بچه کته جمعه 12 خرداد 1385 ساعت 16:29

در نهفته ترین باغ ها ، دستم میوه چید
و اینک ، شاخه نزدیک ! از سر انگشتم پروا مکن

بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست ، عطش آشنایی است
درخشش میوه ! درخشان تر

وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید

دورترین آب

ریزش خود را به راهم فشاند
پنهان ترین سنگ

سایه اش را به پایم ریخت
و من ، شاخه نزدیک


از آب گذشتم ، از سایه بدر رفتم
رفتم ، غرورم را بر ستیغ عقاب- آشیان شکستم


و اینک ، در خمیدگی فروتنی، به پای تو مانده ام
خم شو ، شاخه نزدیک

حسین بچه کته جمعه 12 خرداد 1385 ساعت 16:27

دوست نداشتم بنویسم .
نمی دونم از کی تصمیم گرفته بودم ننویسم !الآن هم راضی نیستم که می نویسم...
بعضی از آدمها گردند .بعضی لوزی شکل و بعضی هوزلولی البته با همین املاء.
از بالا که به آدمها نگاه می کنی از این اشکال خارج نیستند.
من نقطه ها را خیلی دوست دارم.چون نقطه ها ممکن است مستطیل هائی باشند که ما نمی دانیم
آنها مستطیل هستند .نقطه ها شاید دایره هائی تو خالی باشند که ما باز هم نمی دانیم ..
دوست نداشتم بنویسم.
دوست داشتم خط بکشم.
مستطیل . ذوزنقه .مثلث . متوازی الاضلاع. دایره ...دایره ... دایره..
من فکر می کنم دایره ها بیشتر فکر می کنند .چون تمامی ندارند .جائی نیست که به آن برسند.
خانه ها از بالا اشکال مختلفی دارند مستطیل .(حوصله کنید!).مثلث . متوازی الاضلاع و دایره...
خانه های گرد همیشه باعث شادی من بود چون گردنند .تنها به همین دلیل !
خانه های گرد اغلب با خشت درست می شود .به نطر من خانه های گرد خیلی زیباست.
من خانه های گرد را دوست دارم.
من دوست نداشتم بنویسم.
من دوستی ندارم که بنویسم و این مسئله ناراحت کننده است.
من دوست دارم نقاشی کنم خانه هائی با سقف های گرد .
من می نویسم برای کابوس چند روزه ام .
باور کنید هنوز کسی در زیر سقف های فرو ریخته ی بم نفس می کشد می اندیشد ...
من کاری نمی توانم بکنم .او نفس می کشد حتی اگر صدها روز بگذرد .
من فقط برای کابوسهای خودم می نویسم ...
او در زیر گنبد های گرد خاک را بو می کشد .
او به آدمهای هوزلو لی می اندیشد .به آدمهای گرد .به آدمهای مثلثی .به آدمهائی که راه می روند روی زمین.
من نمی دانم آیا گنبد های گرد را دوست بدارم یا نه ؟!
من برای کابوسهایم نوشتم ...

حسین بچه کته جمعه 12 خرداد 1385 ساعت 16:14

شب است ... باران می خورد به شیشه پنجره ، توی سکوت اتاق... تو هنوز همان جا ایستاده ای کنار درخت چنار و با چشم های خسته ات نگاهم می کنی ، اما من چقدر حرف دارم برایت اگر این باران بگذارد ... حرفهایی که تمام این ماه های خاکستری سنگینی کرده اند روی دلم ... حرفهایی که پشتبندش همیشه یک ریز باران بوده است و باران ... نمی دانم کی خواب می بردم با خود که تو آرام از روی دیوار پایین می آیی ... همه حرف هایم را باد یکجا با خود می برد لای شاخه های چنار ... چند برگ خشک روی زمین می ریزد ، خنده ام می گیرد ، می خندی چقدر دلتنگ خنده ات شده بودم...
دیگر خبری از باران که تا صبح به شیشه پنجره می خورد نیست ، تو هم نیستی ... مثل همیشه این سالها سرکه و سیب و سنجد و سماق و سمنو و سکه را توی سفره گذاشته ام امان از این سین هفتم که همیشه فراموشش می کنم ... تو می شوی سین هفتم و باز نگاهم می کنی ، شاید می خواهی بگویی دلت برای ماهی قرمز توی تنگ می سوزد ... آخر ماهی ها کنار درخت چنار حتی به اندازه یک سیب گفتن هم دوام نمی آورند ...

فردا روز نو می شود ... فردایی که بی تو انگار هیچ وقت خیال آمدن ندارد ... فردایی که رنگ عادت گرفته است درست مثل شبهایی که همیشه سیاهند ... شبهایی که جز نوشتنشان روی سپیدی کار دیگری نمی توانم بکنم ... فردا هم می نویسم ... می نویسم تا باز باد بیاید و ببردم با خود ... چه می شود کرد؟ این ساعت ها که بیایند و بروند یک روز دیگر روی برگ های تقویم ، از ماه های بی تو بودن ورق می خورد

کاظم پنج‌شنبه 11 خرداد 1385 ساعت 19:31

سلام خیلی عالی شده

مقداد سه‌شنبه 9 خرداد 1385 ساعت 12:10

انشاء الله که پیداش میکنی.

هرکی هم که قالب وبلاگتو دزدید بگو سه سوت خلاصه.

چاکرتیم

حسین بچه کته شنبه 6 خرداد 1385 ساعت 18:13

خیلی با معرفتی

رابین هود جمعه 5 خرداد 1385 ساعت 06:07 http://robinhood.blogsky.com

ای ول بابا.تو کجا بودی تا حالا؟!

حسین اون یکی چهارشنبه 3 خرداد 1385 ساعت 20:28

بابا چته مگه چی شده فدای سرت شوخی کردم

حسین اون یکی چهارشنبه 3 خرداد 1385 ساعت 20:21

خیلی نامردی............
بازم قالب وبلاگ منو برداشتی
نامرد سانزیز رو که من میخواستم راه بندازم طرحش ماله منه

پینکیو چرا دماغت داره دراز میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حسین بچه کته چهارشنبه 3 خرداد 1385 ساعت 18:31

با تو در آتش بسوزم با تو خاکستر شوم میخواهم با تو باشم با تو همسفر شوم با تو در آتش بسوزم با تو خاکستر شوم

حسین بچه کته سه‌شنبه 2 خرداد 1385 ساعت 19:58

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که از من عاشق تر باشد واز من برای تو مهربان تر


من تو را به کسی هدیه میدهم که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور در خشم در مهربانی در دلتنگی در هزار همهمه دنیا یه که وتنها بشناسد

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که راز آفتابگردان و تمام سخاوتهای عاشقانه این دل معصوم را بداند و ترنم دلپذیر هر آهنگ هر نجوای کوچک برایش یک خاطره مشترک باشداوباید از رنگین کمان چشمان تو تشخیص دهد که امروز هوای دلت آفتابی است یا آن دلی که من برایش میمیرم سرد وبارانی است

ای بهانه زنده بودنم من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد همان طور عاشق همان طور مبهوت ازمن عاشق تر از من برای تو مهربان تر

تو را سخاوتمندانهخ با دنیای حسرت خاهم بخشید و او را که از من عاشق تر است هزار بار خاهم بوسید

یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که دوستت دارم ودلم برای تو تنگ میشود کلمه ای که شاید بر زبان نیاورده ام وقتی دوری از من به آرزو های خفته ام می اندیشم به فرسنگها فاصله بین من وتو به آینده و امروز باز کن پنجره را خواهی دید که پرنده آسمان بارانی را میفهمد



حسین بچه کته سه‌شنبه 2 خرداد 1385 ساعت 19:52

می گفت اینقدر دوستت دارم که اگه بگی بمیر می میرم...باورم نمی شد...(فقط یک امتحان ساده)بهش گفتم بمیر......سال هاست در تنهایی پژ مرده ام!ای کاش....ای کاش امتحانش نمی کردم








اسمت را بر کوه نوشتم ریزش کرد، روی آب نوشتم بخار شد، روی کاغذ نوشتم پاره شد، روی قلبم نوشتم..برو با بابا با این اسمت .اینم اسمه تو داری؟!!)








شمع شب که می شه تو کوچه ی غم

اشک من می شه ستاره

من چشم ها مو به ابر ها می دم

آسمون بارون می باره

می خونم آخ که دیگه فرنگیس عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات تو غصه زندونم کرد

دلم شده دیوونه خدا خودش می دونه

کوچه دلش می گیره سکوتش رو می شکونه

پنجره ها با فریاد می گن کی باز می خونه




هرگز سلامی نده وقتی میدونی خداحافظی در پیشه*

به کسی نگو تنها اوست وقتی در فکرت به دیگری فکر میکنی *

قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش رو نداری*

و کسی رو که دوست داری به این آسونی ها از دست نده*









وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه


همه قصه های دنیا توی سینه ی منه

توی قطره های بارون میشکنه بغض صدام

دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام

پشت این پنجره میشینمو اواز می خونم

منتظر واسه رسیدنت زیره بارون میمونم

بعضی وقتا که می یای سر روی شونم میزاری

تموم غصه هارو از دله من بر می داری

اما این فقط یه خوابه خواب پشت پنجره

وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره








حسین بچه کته سه‌شنبه 2 خرداد 1385 ساعت 19:46

دوستت دارم یعنی


( د ) : داشتن تو ؛ حتی برای لحظه ای به تمام عمر بی کسیم می ارزه .

( و ) : وابسته تپش های قلب عاشقت ام .

( س ) : سرسپرده برق نگاتم اون لحظه ایی که منو توی آغوشت گرمت میگیری .

( ت ) : تک ستاره شبهای بی فانوسمی .

( ت ) : تپش های قلبم به عشقت گره خورده .

( د) : دوری از تو رو باور ندارم حتی واسه یه ساعت حتی توی رویا .

( ا ) : آروم دل بیقرار و عاشقم توی دریای عشقت موج میزنه .

( ر ) : راز مرگ دلتنگیام روزیه که دستای گرمت دستای سرد و خستمو بگیره .

( م ) : ...... تا ابد توی آتیش عشقت میسوزم .

سارینا سه‌شنبه 2 خرداد 1385 ساعت 16:41 http://www.fakhteh23.blogfa.com

نه شعری می خواهم
نه شوری
نه کاخی می خواهم
نه کوخی
خالی از انتظار
پنجره را می بندم
فصلهای بی معنی را دیگر نمی خواهم
برایم گریه کن
دیگر نمی توانم ترا بنویسم .

به دیدنم بیا به روز هستم
بای

مریم یکشنبه 31 اردیبهشت 1385 ساعت 14:25

سلام
خسته نباشید .
عالی بود!شعر از خانم بلوکی هست؟؟؟

کوروش شنبه 30 اردیبهشت 1385 ساعت 19:41 http://lovemeans.blogsky.com/

منکه دنبال تو میگردم
(;
{چشمک}

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.