گفتم:
نمیدانم که در قیـــد که هستی طــرفـــــــدار خدا یا بت پرســـــتــــی
نمی دانم در این دنیای محشر به چه عشقی چنین ساکت نشستی
گفت:
طرفدار خدای عشقم ای یار از این عاشق کشی ها دست بردار
که کار بت پرست بی وفایی نه من که غصمه درد جدایـــــی
گفتم:
خدا را با تو هرگز نیسـت کاری که تـــو نا خــــــدای روزگاری
به روی زورقی درهم شکسته مثل ماه ی که رو ابرا نشستـه
گفت:
اگر من ناخدایــم با خدایــم نــکن تــو از خدای خود جدایــم
به تو محتاجم ای یار موافق به تو محتاجم ای همراه عاشق
گفتم:
خدای عشق تو داره خدایـی که تو دینـش گنـاه بی وفایی
بگو رندانه می گویی صدف سوز تو نور ماه ی و من نور فانوس
تو هشیارانه گفتی یا ز مستی نفهمیدم که در قید که هستی
گفت:
من غرق سکوتم تو بخوان قصه پرداز تویی من هیچم و پوچم تو بمان سینه و راز تویی
بــه تــو محتـــــاجم ای یــــــار موافـــــق بـــه تـــو محتــــاجم ای همـــراه عاشـــق
گفتم:
من غرق سکوتم تو بخوان قصه پرداز تویی من هیچم و پوچم تو بمان سینه و راز تویی
من رو به زوالم دم آغاز تویی....
منبع:حکایت پنجم از فردمنش
سهشنبه 29 فروردین 1385 ساعت 23:48
سلام عالیه
گفتم:
دوستت دارم ..........هر چه دلش خواست گفت
سلام ، خوب و جالب هست ولی مواظب دل خواننده ها هم باشید زیادی احساسی نشن .ادامه در ایمیل...
درود بر شما
خیلی قشنگه
اگه ترشی نخوری می تونی یه کاری بکنی
جدا از شوخی خوبه موفق باشی
سلام تقریبا خوب بود موفق باشی (عارف-هانیه)
مهرورزان زمانهای کهن
هرگز از خویش نگفتند سخن
که درانجا که تویی
برنیاید دگر اواز زمن
ماهم این رسم کهن بسپاریم به یاد
هرچه میل دل دوست بپذیریم زجان
هرچه جز میل دل اوست بسپاریم به یاد
اه باز این دل سرگشته من
یاد آنقصه شیرین افتاد
بیستون بود تمنای دو ذست
ازمون بود تمنای دو عشق
سلام قالب وبت خیلی قشنگه
امیدوارم موفق باشی
خوشحال میشم به منم سر بزنی
خیلی جالب بود منتظر کار بعد شما هستیم
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام عزیز:
بابای عشق بسوزه!!ببین با دل بچه چه کرده!!!
به وبلاگ من هم سر بزن .
موفق باشی.
سلام
IQ محمد همون محمد نصیریه دیگه !
با با تو که دل سنگم آب کردی بهم نگفته بودی گرفتار شدی
سلام
خیلی قشنگ بود موفق باشی
«من یانماسام گر، سن یانماسان گر،بیز یانماساق ، هانسی آلووا، ایشیق سالار بو یوللارا»
آچیل سحر ،اویان گونش،آچیل بو سون نفسده ،بو قارانلیق نفسده ، سنی ایله من تاپیم یئنی حایات
شفقلریم ساچیلسین ، چیچکلریم آچیلسین، بو ائللره باغیشلاسین حیات، من.....
صبح آچیلار کن، کئچمه لی یم طوفانلاردان، ال اوزوب جاندان ، بو ائللردن انسانلاردان
«من یانماسام گر، سن یانماسان گر،بیز یانماساق ، هانسی آلووا، ایشیق سالار بو یوللارا»
آه......
سلام زریر جان وبلاگ جذاب دیدنی با حال قشنگ و... البته خیلی عاشقانه داری که دل هر آدم عاشقی را کباب میکنه
بهتون تبریک میگم کارتون عالیه
سلام
بی تو برگی زردم به خدا...
منم باهات موافقم
حیف که وقتی آدم عاشق یکی می شه دیگه از دست دادتش.
درود بر شما
باز هم در شهر سوخته ای به نام عشق و در کوچه پس کوچه های این شهر کوچیک کنار میخونه ای به نام حضرت عشق دستم را لرزاندم و بر قلم عشق خویش کشاندم و شروع کردم که بگویم هنوز هستم نازنینم وفریاد کشم که آمدم که بنویسم از درد تنهایی از درد دوری و جفا!!! و اما این شما هستین که با قدم گلبارونتون می توانید مرحمی باشین بر روی درد کهنه ی من باز هم میخونه ی حضرت عشق پذیرایی شما دوستان گرامی را آرزو می کند و منتظر شما کنار در نشسته که شما بیاین و خوشحالش کنید
زیاد حضرت عشق رو منتظر نذارین چون اصلا انتظار رو دوست نداره
منتظر قدوم مبارکتون هستم
سبز(قرمز) و پیروز باشین
حضرت عشق
فعلا...