گاه‌نوشت‌های یک زریر
گاه‌نوشت‌های یک زریر

گاه‌نوشت‌های یک زریر

چرا؟

چرا  این همه دیر آمدی؟
چرا سوسوی آن همه فانوس را که بر تاریکی فاصله نشاندم
ندیدی؟
چرا هق هق گریه های  تلخ مرا در هزاره هجران
نشنیدی !
و هیچ فکر نکردی که شاید شبی نقاله شکسته ماه را
با گردن خمیده خسته گی هایم اندازه کنند
می آیی ؟
با رگبار بی قرار انگشتانت را بر دف ماه می نشانی و می روی
بی که بدانی دیری است که ما از یاد آسمان رفته ا یم چرا این همه
دیر آمدی؟....!

 
             متن از حسین.م                     
  

                                 تشنه گی

تشنه گان خفته خواب آب می بینند  کاسه ها ی  آب لبریز
کوزه هایی از عرق تب ریز ......
می توانستم اگر تا صبح بیداری کوزه ها را در نسیم سرد بگذارم
تشنه گی را می نشستم  با کلید صبوری اندر مشت.
 
نظرات 12 + ارسال نظر
از خاک کمتریم چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 23:59 http://dusty.blogsky.com/

"چون سبویی تشنه کاندر خواب بیند آب
واندر آب بیند سنگ...."
اخوان بزرگ

سلام یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 09:38 http://sbff.wordpress.com/

سلام مهندس (ببخشید اون موقع مهندس نبودید)
عباس جان
بابا اون موقع هم خوب می نوشتی ها
موقعی که این مطلبو نوشتی من تو رو نمی شناختم ولی الان که تو رو می شناسم اومدم و بهت نظر دادم
اول به اون اون پست مطلبت(الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟) نظر دادم و بعد اومدم اینجا نظر دادم.
موفق باشی.

ممنون برزو جان این نظر لطف شماست.

کاظم سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 10:52

سلام عالیه

کاظم سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 10:50

سلام عالیه

حسین بچه کته یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 11:38

امبد وارم همیشه موفق باشی

سجاد دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 ساعت 16:50

ها اکبر؟

محمد دوشنبه 28 فروردین 1385 ساعت 12:20 http://http:/www.zanganeh.blogfa.com

سلام زریر جان من هم مثل سید میگم بابا تو دیگه کی هستی (جمال تو دیگه کی هستی)

دوستدار تو.... شنبه 26 فروردین 1385 ساعت 13:08

دیگر از هر چه هست بیزارم

مثل ابر بهار می بارم

برو ای آن که بعد دیدارت

گره افتاده است در کارم

پدرم با نگاه خود می گفت

لایق جرز دیوارم

مادرم مدتی هست می گرید

چون گمان می کرد بیمارم

یه نفر گفت خوب خواهم شد

به فراموشیت که بسپارم

گفتم ای عشق اگر پن از این

بدهی مثل قبل آزارم

به تمام حر متت سوگند

روی قلبت گلوله می کارم

به تو هر چند سخت مدیونم

به خودم بیشتر بدهکارم

هر چه بر من گذشت حقم بود

من از این بیشتر سزاوارم

تو گناهی نداری ای زیبا

مرگ بر من که دوست دارم


کوروش پنج‌شنبه 24 فروردین 1385 ساعت 08:53 http://lovemeans.blogsky.com/

سلام
امیدوارم موفق باشی عزیز

مقداد چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 22:50

من ... در اومد تا ....
دیگه خودش میدونه
هههههههههههههههههههه

روزبه چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 18:40 http://black2.blogsky.com

سلام...
وبلاگ زیبائی دارید...
البته اگر قالب رو عوض کنید بهتر میشه
موفق باشید

سید سجاد حسینی چهارشنبه 23 فروردین 1385 ساعت 18:15

سلام اقا با با تو دیگه کی هستی (بابا تو دیگه کی هستی )
خودمونی بگویم (بابا تو دیگه کی هستی)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.